حُسن ظن به مثابه دوای سیاستزدگی
۱- انتخاباتزدگی و سیاستزدگی هم مرض است، مثل غربزدگی یا شرقزدگی. مرحوم جلال آلاحمد میگفت: «غربزدگى مىگویم همچون وبازدگى. و اگر به مذاق خوشآیند نیست، بگوییم هم چون گرمازدگى یا سرمازدگى. اما نه. دست کم چیزى است در حدود سنزدگى. دیدهاید که گندم را چه طور مىپوساند؟ از درون. پوستهى سالم برجاست اما فقط پوست است، عین همان پوستى که از پروانهاى بر درختى مانده. به هر صورت سخن از یک بیمارى است. عارضه اى از بیرون آمده. و در محیطى آماده براى بیمارى رشد کرده.» حالا باید ما هم از عارضه انتخاباتزدگی حرف بزنیم. یه جور بیماری و مرض که عین خوره فرهنگ سیاسی ما را میخورد!
۲- در کشور ما تقریبا به طور متوسط سالی یک انتخابات داشتهایم و داریم. یعنی هنوز کشور از فضای یک انتخابات به در نیامده انتخابات بعدی پیش رو است. یا ریاس جمهوری یا مجلس شورای اسلامی یا خبرگان و یا شوراها. این بین هم انتخابات میاندورهای را اگر اضافه کنیم، تعدادشان بیشتر هم میشود. یعنی فضای کشور معمولاً انتخابات زده است.
۳- در بسیاری از تحلیلها، با اصالت قدرت و نه خدمت، هر فعلی را بر قدرتطلبی حمل میکنند و هرگونه خدمتی را با انتخابات تحلیل میکنند. هرچند اغلبیت شاید بر صحت این نوع نگاه حکایت کند، اما با نگاه دینی نباید فعل برادر مومن را حمل بر سوء کرد؛ اصلا میزانالحکمه بابی دارد به نام «وجوب حمل فعل المؤمن على الخیر»:
الإمام علی (علیه السلام): «ضع أمر أخیک على أحسنه حتى یأتیک منه ما یغلبک، ولا تظنن بکلمه خرجت من أخیک سوءا وأنت تجد لها فی الخیر محملا» ( أمالی الصدوق – جلد ۸ صفحه ۲۵۰)
عنه (علیه السلام): لا تظنن بکلمه خرجت من أحد سوءا وأنت تجد لها فی الخیر محتملا (شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید: ۱۹ / ۲۷۷)
عنه (علیه السلام): من عرف من أخیه وثیقه دین وسداد طریق فلا یسمعن فیه أقاویل الرجال، أما أنه قد یرمی الرامی وتخطئ السهام (شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید: ۹ / ۷۲)
رسول الله (صلى الله علیه وآله): اطلب لأخیک عذرا، فإن لم تجد له عذرا فالتمس له عذرا (البحار: ۷۵ / ۱۹۷ / ۱۵).
به نقل از میزان الحکمه – جلد ۲ – صفحه ۱۷۸۴
در تحلیل سیاسی، معمولاً حسن ظن جایی ندارد و تجسس زیربنا است! به قول خودشان واقعبینی! حالا شما اسمش را هرچه میخواهی بگذار! و اصلاً حسنظن معنیاش را سادهاندیشی میدانند.
۴- همین نگاه بدبینانه (یا واقعبینانه) در بسیاری از موارد دعواهای بیحاصلی را باعث میشود. نقد جریان رقیب در انتخابات قبل یا انتخابات بعد، همیشه در چارچوب انتخابات تحلیل میشود. گسترش این نگاه سیاستزده، بسته شدن راه گفتوگو را به دنبال دارد. حرفها گفته میشوند، اما شنیده نمیشوند! قبل از شنیدهشدن «ما قال»، «من قال» موضوعیت مییابد.
۵- به دلیل همین سوء برداشت در فرهنگ سیاسی است که برخی توصیه میکنند برای آنکه حرفهایتان موثر باشد باید از قدرت کناره رفت. باید تضمین داد که ما خود در عرصه قدرت ورود نمیکنیم و نه از کسی صریحاً حمایت میکنیم و نه خودمان حرکت ایجابی در امر سیاسی انجام خواهیم داد. همین حساسیت، باعث شده است که جماعتی از روشنفکران حزباللهی با هرگونه حضور در قدرت رسمی خداحافظی کنند تا مگر انگ قدرتطلبی به آنها نچسبد. (مثالش برادرمان دکتر عماد افروغ است.)
۶- فرهنگ سیاسی ما نیاز به بخش قابل توجهی از حسن ظن دارد. حتی اگر میدانیم رقیب سیاسی ما برای قدرتطلبی کار کرده است، باید فعل او را حمل بر احسن کنیم و آن را خدمت بدانیم. اگر رقیب ما را نقد میکند، حتی اگر از تلاش او برای دستیابی به مناصب هم مطلعایم، باید حمل بر نصیحت و خیرخواهی کنیم. اینگونه خواهد بود که گفتوگو شکل میگیرد و میتوان به اصلاح امید داشت.