چرا آذرباد شدم؟

یکشنبه 27 مارس 2011

پیش‌نوشت- از روزی که این نام را بر وبلاگم گذاشتم مترصد فرصت بودم که درباره نام وبلاگ توضیحاتی را بنویسم و حالا فرصت آن شده است. شاید هفت ساله شدن وبلاگ‌نویسی و آغاز هشتمین سال را اینطور جشن بگیرم. با این نوشته.

یونانیان باستان چهار عنصر را سازنده جهان می‌دانستند: آب و خاک و آتش و یاد. از میان این دو عنصر نماد سردی و سکون هستند و دو عنصر نماد حرکت و گرما. باد و آتش را از این رو بر نام وبلاگم گذاشتم که نمادی باشد از حرکت و گرما. چنین بود که شدیم آذرباد.

البته آذرباد را اولین بار با نام شاعری سلمان هراتی شناختم؛ تخلصی که در آغاز شاعری برای خود انتخاب کرده بود، «آذرباد» بود به معنای «رهایی جستن». سلمان سهم مهمی در شعر انقلابی و متعهد دارد که زود از میان ما رفت. این مهم‌ترین ایده من برای انتخاب این نام بود. خدایش بیامرزاد و در بهشت کناد. (یادمان سلمان هراتی با عنوان آوازبال آذرباد)

2010-11-10_17-14-56_0002

آذرباد نام پرنده‌ای افسانه‌ای بوده است. البته این نام را یک مترجم خوش ذوق –سودابه پرتوی- جایگزین نام جاناتان کرد. وی که در دهه پنجاه، کتاب پرنده‌ای به نام جاناتان اثر ریچارد باخ را به فارسی بر می‌گرداند، نام آذرباد را برگزید و بر این پرنده نهاد. این کتاب را انتشارات امیرکبیر منتشر کرده بود. (درباره این کتاب از اینجا بخوانید)

به روایت لغتنامه دهخدا «آذرباد نام موبدی که بانی آذربایجان بوده است.» او مغ و دانشمندی که توانست مزدیسنی را با روح زمان پیوند دهد، و از عهده پیکار با مخالفان برآید، آذرباد بود. برای همین، زود چهره‌ای افسانه‌ای گرفت. مغان پس از او، او را نماینده دوره نو می‌شناسانیدند و از همین رو از اسطوره‌های نیک نام ِ ایران محسوب می‌شود. (از کتاب آذرباد؛ مهرمهرسپندان؛ رهام اشه – شهین سراج)

آتشکده آذرباد، آتشکده‌ای در تبریز بوده است که در متون پهلوی آذربادگان هم نوشته شده است به معنی نگهدارنده آتش.

آذرباد نام یکی از شخصیتهای منظومه ویس و رامین است: «چو آذرباد و فرخ زاد و ویرو / چو بهرام یل و ساسان و گیلو»

در دین زرتشتی آزمایش گذشتن از روی گداخته (آذرباد مهر اسپند) و در آخر دنیا پس از رستاخیز، برای تصفیه گناهکاران وجود دارد. در افسانه‌ها نیز به گذشتن از آتش اشاره شده است. شاید هم اشاره‌ای باشد به داستان حصرت ابراهیم نبی (صلوات خدا بر او باد).

آذرباد مهرسپندان یا آتورپات مهرسپندان موبدان موبد عهد شاپور ذوالاکتاف بود. وی قسمتی از اوستا را گرد آورد. گفته‌اند که برای جلب اعتماد مردم حاضر شد که نه من روی گداخته، بر سینه وی ریزند. چنین کردند و بدو رنجی نرسید. کلمات قصار و پندهایی به زبان پهلوی بدو منسوب است، به نام اندرز آتورپات مارسپندان یا «آتورپات امهرسپنت» که جز متون پهلوی در بمبئی به چاپ رسیده و آن نیز به نظم و نثر توسط ملک‌الشعرای بهار ترجمه شده‌است. (منبع: ویکیپدیا) آذرباد یعنی آذرپناه یا کسی که آتش نگهدار اوست.

اخیراً در محله‌مان کوچه‌ای پیدا کردم به نام شهید آذرباد. این البته کوچه در نام‌گذاری وبلاگ‌م نقشی نداشته، اما به فال نیک‌ش گرفته‌ام.


۱ دیدگاه

  1. داود محبی:

    سلام صالح جان
    سال نو را تبریک میگم .
    ان شاالله هفتاد سالگی وبلاگت را جشن بگیری و همیشه گرم ، با تحرک و البته خونگرم !! باشی

دیدگاه تازه‌ای بنویسید:

*