برادر خودتان را اصلاح کنید!
امروز کتاب «نگاهی گذرا به بسیج و بسیجی» از آیت الله مصباح را می خواندم. تعبیری را ایشان درباره بسیجیان واقعی از منظر امیرالمومنین آورده بود:
بأبی و امّی؛ هم من عدّه اسماؤهم فی السماء معروفه و فی الارض مجهوله (خطبه ۱۸۷ نهج البلاغه)
پدر و مادرم به فدایشان باد؛ آنان کسانی هستند که در آسمان معروف ند و در زمین ناشاخته اند!
و در این سخن یکی از نشانه های مومنان و بسیجیان واقعی دوری از شهرت است و لزوماً کسانی که در در زمین شناخته شده هستند، مردان مومن و الهی نیستند. یعنی اینها ملاک نیست و بسیجی به دنبال طرح نام خود نیست و این خود یک ملاک است. اما این را گفته ام مقدمه بحثی دیگر؛
اسماعیل محمدی را دو-سه سالی است که میشناسم. اولین بار وبلاگش را در یک موج وبلاگی دیدم که علیه یکی از تروریستهای جندالله که در همان زمان اعدام شده بود، نوشته بود. یادم هست که آن روزها نوشتن در فضای مجازی اینقدر گسترده نبود و کسی نبود که از تمامیت اندیشههای امام و آقا در اینترنت دفاع کند. حتی در آن دوره خیلیها اینترنت را یا مسخره میدانستند یا بازی کودکانه میشمردند و کلاً داشتن وبلاگ اگر بد نمیدانستند، خوب هم نمیدانستند. از روزهای اولی که در فرندفید عضو شدم، با اسماعیل بیشتر آشنا شدم. در شبکه های اجتماعی فعال بود و جزء معدود کسانی بود که از معتقدات بچه مسلمانی دفاع می کرد.
اما موضوع مطلبی است که آقای محمدی در نقد حسین قدیانی که منتشر شد، حسین قدیانی و یاران بر اسماعیل تاختند و او را با الفاظ شرم آوری چون حرامزاده، گرگ، جاهل، حسود، بزدل، ترسو، موش و خفاش و … خطاب کردند.
در سال هشتاد و هشت رویش های خوبی در فضای مجازی داشتیم. از مهمترین آنها حسین قدیانی بود که با نوشته های شورانگیز خود دلگرمی را در جبهه خودی پی گرفت. قبل از انتشار وطن امروز بخشی از نوشته های حسین قدیانی را دیده بودم. مطالب احساسی اما نه چندان بصیرت زا بود. بیشتر طنزنویس بود تا جدی نویس. البته کسی منکر توانایی او در نویسندگی نشده است. خوب می نوشت و نوشته هایش سرشار از احساس یک آدم دغدغه مند و ژورنالیست بود. اما موضوع چیز دیگری است…
چند ماهی می شود که درباره حسین قدیانی در جلسات حزب اللهی حرف زده می شود و از این روند او انتقاد می شود. از شیوه اش در انتقاد از سران فتنه گرفته تا شیوه اش در برخورد با خواهران و برادران مسلمان. تندروی و بی انصافی و بی ادبی و از همه مهمتر مواجهه او با رهبری.
البته این حرف ها منحصر در این دعوا نیست. همیشه دعوا بوده است.این که آقای قدیانی استناد به هدف درست خود می کند و از پاسخ به اشکالات درباره روش خود طفره می رود، ناشی از نگرشی است که بهره گیری از شیوه ای را برای بیان حق مجاز می شمارند. شهید مطهری ذیل بحث کیفیت استخدام وسیله می گوید:
امروز تفسیر المیزان را مطالعه می کردم دیدم ایشان [مرحوم علامه طباطبائی (ره)] ادب تبلیغ نبوت را که از قرآن استنباط کرده اند – که به طور کلی چه آدابی را همه انبیاء و از جمله رسول اکرم رعایت می کردند – از جمله همین مطلب را ذکر کرده اند که هرگز انبیاء در سیره و روش خودشان، برای رسیدن به حق از باطل استفاده نمی کنند، برای رسیدن به حق هم از خود حق استفاده می کنند.
…
یک حرفی در میان متجددین به اصطلاح طرح شده و خیلی هم رویش تکیه می شود، از فرنگیها گرفته شده است و مصریها با این قاعده و به این تعبیر بیان می کنند: «الغایات تبرر المبادی » یعنی هدف وسیله را مباح می کند، پس کوشش کن هدفت مقدس باشد، برای هدف مقدست از هر وسیله و لو نامقدس می توانی استفاده کنی.
…
برای حق باید از حق استفاده کرد. معنی این حرف این است: اگر من بدانم چنانچه یک حرف ناحق و نادرست، یک دروغ بگویم یا یک حدیث ضعیف، حدیثی که خودم می دانم دروغ ست برای شما بخوانم همین امشب همه گنهکاران شما توبه می کنند و همه شما نماز شب خوان می شوید، [در عین حال] اسلام به من چنین کاری را اجازه نمی دهد. آیا اسلام اجازه می دهد ما دروغ بگوییم که مردم برای امام حسین اشک بریزند؟ آن که می شنود که نمی داند دروغ است، اشک ریختن برای امام حسین هم که شک ندارد اجر و ثواب دارد، آیا اسلام اجازه می دهد؟ ابدا. اسلام نیازی به این دروغها ندارد. حق را با باطل آمیختن، حق را از میان می برد. وقتی انسان حق را ضمیمه باطل کرد، حق دیگر نمی ایستد، خودش می رود. حق تاب اینکه همراه باطل باقی بماند ندارد.
…
یکی از راههایی که از آن راه بر دین از جنبه های مختلف ضربه وارد شده است، رعایت نکردن این اصل است که ما همان طور که هدفمان باید مقدس باشد، وسایلی هم که برای این هدف مقدس استخدام می کنیم باید مقدس باشد. مثلا ما نباید دروغ بگوییم، نباید غیبت کنیم، نباید تهمت بزنیم، نه فقط برای خودمان نباید دروغ بگوییم، به نفع دین هم نباید دروغ بگوییم، یعنی به نفع دین هم نباید بی دینی کنیم، چون دروغ گفتن بی دینی است. به نفع دین دروغ گفتن، به نفع دین بی دینی کردن است. به نفع دین تهمت زدن، به نفع دین بی دینی کردن است. به نفع دین غیبت کردن، به نفع دین بی دینی کردن است. دین اجازه نمی دهد و لو به نفع خودش ما بی دینی کنیم. «ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه» . ببینید سیره تبلیغی پیغمبر اکرم – که از مهمترین سیره های ایشان است – چگونه بوده! پیغمبر، اسلام را چگونه تبلیغ کرد، چگونه ارشاد و هدایت کرد؟
به نظرم ملاک ها روشن است. نباید از مسیر انصاف عدول کرد. نباید اخلاق و ادب را زیر پا نهاد. این ها اصول ما در جنگ نرم هستند. کسی نمی تواند به بهانه جنگ نرم اینها را زیر پا بگذارد. وَقَاتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یقَاتِلُونَکُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ یحِبُّ الْمُعْتَدِینَ (سوره بقره آیه ۱۹۰)
این که کسی عکسش را در وبلاگ بگذارد به این معنی نیست که لزوماً هزینه می دهد برای اسلام و انقلاب. مثلاً من هم اگرچه عکسم هست و به اسم و هویت واقعی می نویسم، اما واقعاً همیشه این نکته را در ذهن دارم که دارم برای هوای نفس و دل خودم عکس می گذارم. (اصولاً من یک آدم خود شیفته هستم 🙂 ) ارجاعتان می دهم به همان جمله ی صدر مطلب از مولا علی علیه السلام.
وقتی رهبری ما را به وحدت فرا می خواند، کسانی که این گونه به همرزمان می تازند و آنها را موش و خفاش می خوانند و در برابرشان بی ادبی می کنند چقدر دورند از ملاکات رهبری… اگر اسماعیل محمدی ممکن است فردا از صراط مستقیم خارج می شود، شما امروز معلوم نیست که بر صراط مستقیم باشید.
جلوتر از رهبری یا عقبتر از او؟
حسین قدیانی می گوید ما باید جلوتر از رهبری حرکت کنیم و بر اساس نظر خودمان عمل کنیم. حرف او درست است که ما نباید همه جا را منتظر بمانیم که رهبری برای ما همه چیز را بگوید. ما باید بر اساس اصول کلی تعریف شده توسط رهبری حرکت کنیم. اما آقای قدیانی در جای دیگر می گوید که ما در برابر انتقادات از رهبری هزینه می کنیم. و به قول خودش همه چیز ما رهبری است و ما دست در جیب رهبری می کنیم و از داشته های او خرج می کنیم!!
معلوم نیست آقای قدیانی که قرار بود جلوی رهبری سینه سپر کند تا تیرها به جای رهبری به او اصابت کند، چرا در برابر هر تیری که به سمت او نشانه می رود جا خالی می دهد تا به جای او به رهبری بخورد و یا پشت رهبری سنگر می گیرد؟
نکته دیگر هم اینکه اگر رهبری ما یا یکی از رفتارمان را تأئید کند، ملاک حق بودن رفتارهای بعدی هم میشود؟ خب اگر به این شیوه قرار به بحث باشد، رهبری بارها بنده را هم در جلسات عمومی و خصوصی تائید کرده است. پس همه کارها و حرف های من درست است و کسی حق انتقاد به من را ندارد!
* * * *
برادرم حسین قدیانی! ما نه به اندازه شما شهره ایم و نه وبلاگ درستی داریم. اما به همین اندازه که قدرت داریم باید در منکراتی که در اینترنت رواج داده اید بایستیم. تکلیف ماست که امر به معروف و نهی از منکر کنیم. تندخویی نکن! من در خفا هم به شما گفته بودم. اما انگار شما نمی خواهید سخن حق را بشنوید. حیف است که فردا بخواهیم تندتر از این به شما امر به معروف کنیم. خودتان را اصلاح کنید!
* * * *
شیوه ی حسین قدیانی بدجوری به مرا یاد حسین درخشان می اندازد. حاضر است فحش بشنود. اما در هر صورت در صدر باشد و پدرخواندگی کند… اللهم اجعل عواقب امورنا خیراً
* * * *
مرتبط:
* درباره نسلی که فحاشی را دوست دارد
سلام
ما با شما مشکلی داشتیم؟
حسین قدیانی به کنار
قطعه ۲۶ بالاترین نظام است…
همین یک جمله را اسماعیل از نقدش حذف کند… از موش بودن خلاص
بماند ۵۰۰۰ مخاطب قطعه۲۶ را به تمسخر گرفتن و با بی ادبی و بی شرمی در مورد آنها و ارادت آنها به نویسنده مورد علاقه شان برچسب بالاترینی زدن اصلا بی ادبی نیست…
حتما متوقعید مثل بره در مقابل زوزه ها ساکت باشیم…نه برادر گذشـــــــــــــــت دوره انفعال
تا آخر خط ایستاده ایم
اسماعیل برای ما عزیز است وقتی که ماقله اش را پس گرفت و جور دیگری نوشت… ولو نقد تند باشد
هر ساعتی مقاله را پس گرفت بفرمایید ما هم متنمان دلیت می گردد…
مراقب خودتان باشید برادرها… با چه تاویلات ناصوابی آیات و روایات را مستند حقیقت انگاری خود می کنید…
وحدت داشتیم و داریم… شما را هم دوست داریم اما نه با این بی اخلاقی های شما به ما… ما به سران فتنه بی اخلاقی می کنیم درست یا غلط ولی شما به ما بی اخلاقی کردید آقای دوست اسماعیل…
همین
سلام
یک. من هم با شما مشکل ندارم. با روشتان مشکل دارم.
دو. بالاترینی بودن، یک شیوه است؛ یعنی فارغ از منطق بودن و این از سر و روی نوشته تان می بارد. شما یکی از آن هزاران. البته همه مثل شما نیستند. اما حرامزاده خطاب کردن یک برادر همرزم این از هیچ منظری پذیرفته نیست.
سه. گذشت دوره ی انفعال؟ کی منفعل بودید؟ نسبت به چی منفعل بودید؟ شما کی روزه گرفتید که افطار کنید؟ چند روز است که بر اساس جوگیری وبلاگ نوشته اید که امروز مدعی شده اید. البته اینها تنها ملاک نیستند. اما جنگ در فضای مجازی تنها مربوط به امروز نیست. ما سالهاست داریم خاک این میدان را می خوریم و می جنگیم.
چهار. تاویلات ناصواب را نمی دانم در مورد کدام روایت گفته اید. نقد کنید تا پاسخ بشنوید. بالاخره ما هم هفت سالی می شود که طلبگی می کنیم. لابد در درس خواندمان سهوی صورت گرفته است که شما مطلع ید! یادمان دهید.
پنج. بنده تندی کردم اما بی اخلاقی نه. مثال بزنید تا معلوم شود.
شش. باز هم تاکید می کنم که اگر ملاک تائیدات رهبری در خفا و علن است، بنده نیز نه یک بار که چند بار از این صدآفرین ها از آقا گرفته ام. اسنادش هم در رسانه ها هستند.
به دوستی با دوست بصیری همچون اسماعیل افتخار می کنم.
سلام
درود بر محمد صالح مفتاح 🙂
انصافا از اول فتنه این معضل یکی از بزرگترین معضلات ما بود
جه قدر که با برخی دعوا نکردیم. جالب اینجاست که وقتی خود آقا در جلسات رسما تذکر میدهد هزار تأویل برایش دست و پا میکنند.
و لا یجرمنکم شنئان قوم ان لا تعدلوا اعدلو هو اقرب لتقوی.
امیدوارم دشمنی ما با قومی باعث نشود که از جاده عدالت خارج شویم.
جالبترین قسمت در کامنت اولی این بود که “ما با سران فتنه بی اخلاقی میکنیم”
بالاخره دست برخی را که باز بگذاری از قرآن این را در خواهند آورد که “هدف وسیله را توجیه میکند”.
خدایا از فتنه های بزرگتر به تو پناه میبرم
[…] مفتاح عزیز یادداشت بسیار خوبی را نوشته است. از اینجا بخوانیدش . حسن میثمی هم طنزگونه به موضوع پرداخته است. آن را هم از […]
اول
از آقا مایه نگذار
دوم
از طبگی سخن نگو
سوم
روزه من قبول یا عدم قبولش و علم به آن دست خداست یا شما؟
چهارم
دوستت دارم که دغدغه مندی هرچه می خواهی باش
پنجم
تندی نکردی؟ از بی اخلاقی دفاع نکردی؟
ششم
فرض قدیانی هیچ، به کسی چه ربطی دارد در مورد مخاطبینوبلاگ دیگران بنویسد و محکوم کند
هفتم
نقدهای ما شما را چرا اینقدر آشفته کرده
هشتم
حرامزاده نه/ حرامی… فرق می کند آقای طلبه پایه۷
نهم
دوستت ندارم که لابلای حرفهایت اینقدر فضای نقد باز می گذاری
دهم
من جوگیر، شما مخلص .. فرشته ها را صدا بزن ثواب این ادعایت را بشمارند
یازدهم
دوستت دارم چون باز هم دغدغه مندی
اسماعیل هم پای حرف می آمد همین را می شنید…
یاحق
سلام؛
یک. هم از آقا مایه گذاشتم و هم از طلبگی؛ خواستم آشنا بشویم با هم. اعتقادی به این دو امر ندارم که بخواهم ازشان مایه بگذارم. خواستم عمق استدلال شما را به خودتان نشان دهم. این دو ملاک صدق و کذب نیستند.
دو. آن جمله مربوط به یک شعر است که شما کی روزه گرفتید که افطار کنید. ربطی به روزه به معنی خاصش نداره! 🙂 منظورم این بود که شما کی منفعل بوده اید که حالا دست از انفعال برداشته اید و اینکه آیا آن انفعال درست بود یا نه؟
سه. قدیانی نوشته است: هیچ کس بچه بسیجیها را بالاترینی نمی خواند مگر آنکه نطفه اش حرام باشد و یا لقمه اش که در هر ۲ مورد نتیجه یکی است. // این که گفتم حرامزاده خوانده است مربوط به این جمله است. حرامزاده و حرام لقمه و حرامی خوانده است! می خواهی همه را به متن اضافه کنم؟
چهار. این که من شما را نقد می کنم به این دلیل است که امید اصلاح دارم و گرنه ما را چه به نقد دشمن. ما با هم در سطح تاکتیک اختلاف داریم برادر. این را به برادرکشی تبدیل نکنیم.
پنج. گفتم اگر جایی بی اخلاقی شده مثال بزنید. فقط اتهام نزنید.
شش. از این که متن نوشته ات را تعدیل کنی متشکرم. اما همچنان توهین در آن موج می زند.
نوشته ی خوبی بود.
این را برای دوستان تریبون نوشتم که خطاب اصلی اش با شماست:
محمداشراق :
# ۳۱ مرداد ۱۳۸۹ – ۱:۴۳ ق.ظ
نظر شما پس از تایید مدیران نمایش داده خواهد شد.
سلام برادران تریبون مستضعفین
شخصا مطالب تان را در فروم های مختلف بازنشر داده ام و شدیدا بابت تلاشهایتان از شما متشکرم و از خدا طلب اجر کثیر برایتان دارم.
اما چند نکته ..
۱ : از طرح این نوشته تان انتقاد دارم.
۲: حسین قدیانی قابل نقد است همچنانکه شما و ما
۳: به نظر می رسد در چندین مورد بی انصافی کرده اید از جمله :
الف) عدم التفات به تاثیر شگرف نوشته های ایشان در روشنگری فتنه های فتنه گران
ب ) مقایسه ی سخیف بازدیدکنندگان قطعه۲۶ با سایت کثیف …
ج ) تصغیر وتحقیر نویسنده ی غیر مجازی ای که به عرصه وب آمده است.
سلام صالح عزیز
حرف دل من و خیلیهای دیگر را زدی
اشتباه اگر از خودی سر بزند بدتر است!
جبهه حق متوسل به باطل نمیشود!
با حق افتادن آسان است اما با حق ماندن…نه!!!
[…] برادر خودتان را اصلاح کنید از محمد صالح […]
http://1sama.wordpress.com/2010/08/21/etiquette/ ادب در برابر مخالف
بارها بالا و پایین کردم
متن نوشتم و پاک کردم
فکر کردم
پیغام فرستادم
و خیلی چیزهای دیگر
جدیدترها عارم می آید در مورد قدیانی «نقد» بنویسم
سلام
عجب وب پرمغزی دارید
اولین باره توفقق آشنایی شده.
فعلا
یاعلی
اول
سلام
دوم
معنای شکلکهای خنده شما و اسماعیل را در نوشتن نمی دانم…
سوم
قطعه ۲۶ را با ابلاترین مقایسه کرده اند…
ارادت برخی کاربرها را به حسین قدیانی اشتباه دانسته اند…
و….
چهارم
شدیدا معتقدم اسماعیل از روی دلسوزی آن نقد را ننوشته است شدیدا
پنجم
شما دل می سوزانید اما اسماعیل دل نسوزانده بود… قیاس گیرید ادبیات خود را با ادبیات اسماعیل
ششم
تعدیل عبارات متن من بنا به نصیحت استادی صورت گرفت… اما برادر چرا اینقدر از دیروز به اسماعیل گفتیم یک سطر ماقیسه با بالاترین را بردار بر نداشت… حرف مرد یکی نیست…
شما که طلبه ای… می دانی حرف مرد دوتاست!
هفتم
نیامدم بگویم شما را بخیر و ما را به سلامت… آمدم دستت را بفشارم … و ترمز این قائله را بکشم… بس است حاشیه… بزرگ کردن این بده بستان بین ما و اسماعیل هم شاید خیانت به هر دوی ما باشد…
هشتم
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا… یاحق
سلام علیکم؛
یک. نمی دانم چطور دلسوزی ا اندازه می گیرید. اما من نمی توانم. امروز هم آقا به صراحت از این شیوه سخن که خلوص کسی را اندازه گرفته اید، انتقاد کردند. رجوع کنید به سخنان امروز آقا.
دو. معیار قیاس بالاترینی ها با کامنت های آقای قدیانی درتعصب کور و بی منطقی است. آیا این نشانه ی حرام لقمهگی یا حرامزادگی است؟ آیا این کلام استادتان (قدیانی) گناه کبیره نیست؟
سه. من هم نمی خواهم بحث ادامه یابد. اما از امر به معروف هم دست نمی کشم.
یا علی
خوبه والا.بعد میگن منصف نیستین.
شما که منصفین چرا فقط نظرات اهل دللللللللل خودتونو تایید میکنید؟؟؟؟
بسم الله
سلام
نگته خیلی خوبی را یاداوری کردید . متاسفانه این ادبیات دارد همه گیر می شود. کاش گاهی هم خودمان را مخاطب صحبت های حضرت آقا بدانیم …
التماس دعا
با سلام و تحیّت
– انتقاد و رهبری-
(( یک سال گذشت ! پرسش فراموش شده و پاسخ ِ اجرا نشده ))
در وبلاگ بخوانید
موافقم با مطلبتون.
با تشکر
سلام مفتاح جان خوبی قدم بر چشم گذاشتی و دعوت حسن گلاب را قبول کردی و به جمعمون پیوستی عادت ندارم دوستان مجازیم مجازی بمونن – در مورد این موجه تا حدودی موافقتونم ولی در کل حرکت با مناقشه نیروهای خودی موافق نیستم – بی اجازه لینکتون کردم که اگر دوست داشتی و قابل دونستی ما را دعا کنید و لینک – یا علی
سلام
شما انتقاد بجایی داری اما چرا به آداب تذکر و امر به معروف و نهی از منکر مقید نیستید.
یکی از آداب تذکر به دوست مومن در خفا و برشمردن خوبی های او در جلا ست . شما می توانستید نامه ای به حسین بزنید و انتقادات و نگرانی های خود را در میان بگذارید
چرا عیب هایش را به او هدیه ندادید
با این کار بنظر می رسد در جبهه جنگ نرم حزب الله دیوار های تفرقه و اختلاف بلند می شود.
نمیدونم کدوم کثافتی هستی فقط تو این شب قدر خدا لعنتت کنه
اه و نفرین پدر شهید حسین قدیانی به تو
لعنت شهدا به تو که خنجر رو خودی گرفتی
تو میدونی کی هستی؟
مصداق همون اخوندهای خبیثی هستی که امام میگفت
مصداق حاجی گرینف تو اخراجی ها هستی
شب و روز نفرینت میکنم
حسودی کن به قدیانی ایشالا که کور بمیری اخوند خبیث
اخوند خبیث
ریدم تو دهنت
خدا شما را بیامرزد. من اینقدر هم که میفرمائید خبیث نیستم. اگر هستم خدا من را ببخشد.
اخوند خبیث
امام خمینی خوب در موردت گفت
بحق فرق شکافته امام علی خدا یه تیکه گوشتت کنه بیفتی گوشه خونت
ببینم تو حالا این وسط از اب گل الود می خوای ماهی بگیری؟ازه جون خودت گفتی طرف قدیانی هستی و ما هم باور کردیم؟!!!!!!
ادم بد دهن و فرصت طلبی مثل تو از همون اول خودش رو لو می ده…اقای صالح خدا شاهده این از ما نیست!
من این جناب فحاش را نمیشناسم ولی با توجه به ادبیات و نوع نوشته های جناب قدیانی بعید نیست که این فرد از طرفداران آقای قدیانی باشد. ظاهرا شما با نوشته های جناب قدیانی آشنایی ندارید.
وای بر ما که هیچ انتقادی را برنمی تابیم.
خدا همه را به راه راست هدایت کند.
سلام
من نمی گویم “ظاهرا” بلکه میگویم شما قطعا با نوشته های ایشان اشنایی ندارید …توصیه می کنم به وبلاگ ایشان بروید و در فضا قرار بگیرید و بعد اگر خواستید او را جناب قدیانی بخوانید …اخیرا خودشان به بسیاری از سوالهل پاسخ داده اند.من تعصب خاصی روی کسی ندارم شما اگر ایشان را بشناسید دلیل پافشاری من را متوجه خواهید شد.
یا حق.
سلام
خدا قوت
فکر می کنم که نوشته های اقای قدیانی و اشارات و وب نویسی شان نکات هم خوبی دارد و هم نکات بد،که بنظرم نکات خوبش بیشتر است(البته من بیشتر کتابشون را دیده ام تا فعالیتهاشون را در وب)
ولی چیزی که شما گفتید درست است و نباید بی اخلاقی کرد حتی در برابر دشمن
صحبت های اقا در مورد اخلاق در عید فطر پارسال خیلی روشن بود
“اخلاق اهمیتش از عمل هم بیشتر است.
فضاى جامعه را فضاى برادرى، مهربانى، حسن ظن قرار بدهیم.
من هیچ موافق نیستم با اینکه فضاى جامعه را فضاى سوءظن و فضاى بدگمانى قرار بدهیم. این عادات را از خودمان باید دور کنیم. اینکه متأسفانه باب شده که روزنامه و رسانه و دستگاههاى گوناگون ارتباطى – که امروز روزبهروز هم بیشتر و گستردهتر و پیچیدهتر میشود – روشى را در پیش گرفتهاند براى متهم کردن یکدیگر،
این چیز خوبى نیست؛ این چیز خوبى نیست،
دل ما را تاریک میکند،
فضاى زندگى ما را ظلمانى میکند “
[…] ِ کوچکی از این زد و خوردها را در این لینکها بیابید: + ، + ، + ، + ، + ، + ، + ، + ، + ، + ، + ، + ، + ، + ، + ، + ، + ، + ، + ، + ، + ، + […]
سلام به همه
از نطر پیمان و قدیری نژادیان می شود فهمید که اصلا با فضای وبلاگ اقای قدیانی اشنا نیستند…من واقعا توصیه ام به شما عزیزان این است که فضا را کاملا حس کنید و بعد با یقین بگویید “با این نوشته های جناب قدیانی!!”
سلام علیکم
در مورد این مطلب به نظرم کار درستی کردید که در اینجا بیان کردید و اصلا همین یعنی مراتب امر به معروف و نهی از منکر وقتی میگویید در خفا هم گفته ام اما گوش نکرده تنها راه همین است البته باید برخورد صورت بگیرد وگرنه این روند قطعا منتهی خواهد شد به شکاف در بین نیروهای ارزشی انهم به خاطر شخص حسین قدیانی
ایشان متاسفانه با عوام فریبی سعی دارد خودش را به مسئولین رده بالای نظام بچسباند آنجا که میگوید با یکی از مسئولان نظام صحبت کرده ام در باره برخورد قاطع با بلاگفا به خاطر نعمد!! در قرار دادن تبلیغات هنجارشکن در وبلاگ من!!(نمیدانم مدیران بلاگفا آنقدر بیکار هستند که بیایند تبلیغ در وبلاگ این آقای خود خوانده بگذارند!)
که البته تمام اینها به آن ویژگی معروف ایرانی بر میگردد که کاملا بر موج احساس است تا تعقل…
۱