اوامر ارشادی، اوامر مولوی
امر ارشادی و مولوی را بارها در سخنان سیاسیون شنیده ایم که در برابر سخنان ولی فقیه، آن را به این دو نوع تقسیم و فقط اطاعت را در احکام و اوامر مولوی لازم می دانند و آن را در اوامر ارشادی فقط به عنوان یک پیشنهاد و راهنمایی تلقی می کنند.
اما باید ریشه این تقسیم بندی را در فقه یافت. اوامر شرعی بر دو که مستنط از عقل اند و اوامر شرعیه ای که عقل بدون شرع به آنها دست نمی تواند پیدا کند؛ درفقه اسلامی اولی را ارشادی و دومی را مولوی می نامند. ارشادی را به این دلیل ارشادی گفته اند که شرع به اتباع عقل ارشاد و راهنمایی می کند. مخالفت با اوامر ارشادی به عنوان یک امر شرعی گناه نیست و عقاب ندارد، بلکه به این دلیل ثواب و عقاب بر آن مترتب است که مخالفت یا موافقت با عقل را نشان می دهد. اما اوامر مولوی را با عقل نمی توان یافت و فقط به این دلیل به حسن و قبح متصف می شوند که شرع به آن حکم یا از آن نهی کرده است.
مثلاً «اطیعوا الله» یک امر ارشادی است. چرا که اطاعت از خدا را فقط به دلیل شرعی نپذیرفته ایم. یعنی اولاً و بالذات با عقل قابل درک است و عقل به آن حکم می کند. پس پاداش و جزایش به دلیل متن شرعی نیست، بلکه به خاطر موافقت یا مخالفت با عقل است.
اما «اقم الصلوه» یک امر مولوی است. چرا که اگر شرع به آن حکم نکرده بود، عقل به تنهایی به آن حکم نمی کرد، بلکه عقل به این دلیل آن را لازم می شمارد که اطاعت از امر الهی لازم است. عقاب و ثواب آن نیز بر نظر شرع متفرع است.
با این مقدمات دو ملاحظه را باید لحاظ کرد:
نخست آن که در اسلام، اصالت با عقل است نه با اوامر شرع. بدین معنا که هر امر یا نهیی را نخست به عقل ارجاع می دهیم. اگر بالذات به آن حکم یا از آن نهی کند، امر یا نهی ارشادی و ثواب و عقاب هم متفرع بر حکم عقل است. اما اگر عقل به آن حکم به وجوب یا حرمت نداد، سپس به متون شرعی رجوع می کنیم.
نکته ی دوم آن که تنها خداست که می تواند حکم مولوی صادر کند.
«و أحکامه – تعالی – انما تصل الینا بالوحی الی رسله و انبیائه، فیجب علینا اطاعتهم بما انهم وسائط أمره و مبلغوا رسالاته، و لکن اطاعتهم من هذه الجهه لیست امرا وراء اطاعه الله – تعالی -. و الاوامر الصادره عنهم فی هذا المجال لیست مولویه بل أوامر ارشادیه نظیر أوامر الفقیه الصادره عنه فی مقام بیان احکام الله – تعالی – فکأنها اخبار بصوره الانشاء.»
یعنی: «چون احکام خداوند سبحان توسط وحی و به وسیله پیامبرانش برای ما فرستاده شده، وجوب اطاعت از پیامبران الهی و کتب آسمانی در این زمینه بدین جهت است که آنان ناقل احکام و دستورات خداوند هستند و به همین جهت در واقع اوامر آنان در این زمینه اوامر مولوی نیست. بلکه اوامر ارشادی است، نظیر اوامری که از فقها در مقام بیان احکام خداوند صادر می کنند، که در این صورت گرچه بیان به صورت انشاء است، ولی در واقع یک نوع اخبار از حکم خداوند است.»
(حسینعلی منتظری – دراسات فی ولایه الفقیه و فقه الدوله الاسلامیه – جلد اول – صفحه ۲۹)
نکته سوم که در ابتدا نیز به آن اشاره رفت، استفاده از یک لفظ در غیر معنای اصلی است که در اینجا از معنا و فلسفه ی وضع اش دور شده است. (همچون نظارت استصوابی و استطلاعی که بی اطلاع از ریشه های فقهی آن در وقف و وصیت در بازارهای سیاست هرروز در دعواها به کار می رود.) کاش سیاستمداران وسیاست بازان نیز همچون حقوقدانان و فقها به معنای کلمات و مفاهیم آن دقت می کردند تا به این شکل در معانی تحریف نکنند و آن را از مسیرش دور نگردانند!
با سلام
مطلب پر بار بود اما ارجح آن است به جای درج مطالب و صرف وقت با ارزش خود، منبع کتاب معرفی می شد که دکتر سید مصطفی محقق داماد است تا افراد به طور تفصیلی به مطالعه ان مبادرت ورزند. این پیشنهاد به جهت جلوگیری از اطاله زمان چه برای مخاطب و چه برای نویسنده مطلب بیان شد.
با تشکر!
امیدورام اطاعت شود و زین پس معرفی کنم
مچکرم