یاد کردی از حجت الاسلام مهندسی
خدا بیامرزد حاج آقای مهندسی را. آن سالها که در شهر آباده سکونت داشتیم خیلی از ایشان بهره می بردیم. امام جمعه موقت آباده بود. انگاری که همین دیروز بود. خیلی سخنور خوبی بود و بعدها در رادیو و تلویزیون بیشتر دیده و شنیده شد.
پدرم می گوید هربار که ایشان را می دید احوال من رو هم می پرسید. حال اینکه سالها بود ایشان بنده را ندیده بودند. آن موقع ها هم که من را دیده بودند دانش آموز کلاس دوم راهنمایی بیش نبودم. و این نشان از ادب و توجه ایشان داشت.
آن سالها در منزل آقای هوایی دهه محرم حاج آقای مهندسی منبر میرفت. معمولاً با مادرم میرفتم و در جلسات شرکت می کردم. خانه ای قدیمی بود که مردها در اتاق می نشستند و خانم ها در حیاط. من هم جوانترین آدم آن جلسات بودم. توی اتاق می نشستم. گاهی از مفاهیم عرفانی سر در نمی آوردم. (مثل امروز که سر در نمی آورم) گاهی روزها درگیر حرف هایش می شدم. یکبار در تفسیر یک حدیث چنان برایم از یک کارتون مشهور آن زمان حرف زد که حرف شیرفهمم شد. هنوز پاسخش به آن سئوال در ذهنم هست. بعدش هم به من پیشنهاد کرد کتاب امام شناسی از علامه تهرانی را بخوانم.
خیلی مودب بود. و همین یک نکته کافی است که نامش را به نیکی ببریم. فارغ از اینکه از بعد علم و اخلاق و عرفان دارای فضایل دیگری هم بود.
خدایش بیامرزاد و در بهشت کناد.
=========