تفاوت نامهی مهندس با نامهی آیتالله
گاهی طلسمی به سراغ وبلاگ میآید، و انسان نمیتواند به راحتی مطلبی را منتشر کند. خیلی بد دردی است. این وبلاگ هم به آن درد دچار است. دوست داشتم این مطلب را در زمان جدیتر بودن موضوع منتشر کنم. اما به آن دلیل که نامهنگاریها و دعوا را درست نمیدانستم و کمک به آن فضای مشوش صحیح نیست، منتشر نشد. اما شاید بد نباشد آن نکات امروز منتشر شود. اما حیف که نشد متن را کامل کرد.
* * * * *
یک. رئیسجمهور بعد از رهبری عالیترین مقام رسمی کشور است. مطابق نص قانون اساسی، مسئول اجرای قانون اساسی است. رئیس قوه مجریه است. (اصل ۱۱۳) در بسیاری از شوراها و مجامع ملی و بینالمللی عضویت یا ریاست دارد؛ از شورای بازنگری قانون اساسی گرفته تا ریاست شورای عالی انقلاب فرهنگی، ریاست شورای عالی فضای مجازی، ریاست شورای عالی امنیت ملی (اصل ۱۷۶) و … وی در قبال عملکرد خود و عملکرد هیئت وزیران (اصل ۱۳۴) در برابر ملت، رهبر و مجلس شورای اسلامی مسئول است. (اصل ۱۲۲) بودجه، امور اداری و استخدامی (اصل ۱۲۶) و نیز ریاست هیئت وزیران و نظارت بر عملکرد آنها (اصل ۱۳۴) را در اختیار دارد.
دو. در بازنگری سال ۶۸ در قانون اساسی، با حذف مقام نخستوزیری چند اتفاق پدید آمد: اول آنکه قدرت اجرایی کشور در ریاستجمهوری تمرکز یافت. و صلاحیتهای نخستوزیر به رئیس جمهور اعطا شد. ثانیاً حوزه صلاحیتهای فراقوهای رئیسجمهور حذف شد. چرا که پیش از این وظیفه تنظیم روابط سه قوه با رئیس جمهور بود. ثالثاً امکان استیضاح رئیس جمهور توسط مجلس شورای اسلامی پدید آمد. به هرحال دو تمرکز ایجاد شد:
۱- تمرکز قدرت قوه مجریه در رئیسجمهور
۲- تمرکز صلاحیتهای رئیسجمهور در قوه مجریه.
سه. تعبیر «دومین مقام رسمی کشور» به چه معناست؟ اگر این تعبیر را به آن معنا بگیریم که بقیه مردم به جز رهبری موظف به تبعیت از او هستند، علیالقاعده این امر با سایر اصول قانون اساسی در تعارض است. اصل ۵۷ از آن اصول است که سه قوه را مستقل و زیر نظر رهبری معرفی میکند. ضمن اینکه در چنین ساختاری این سئوال پیش میآید که چرا مقام سوم و چهارم تعیین نشده است؟ البته تحلیل اصل ۱۱۳ بدون توجه به سایر اصول هم فاقد ارزش حقوقی است.
به نظر میرسد بیش از آنکه دومین بودن در قیاس با سایر افراد باشد که رئیس جمهور از آنها بالاتر است، این را باید نشان دهد که رهبری از رئیس جمهور بالاتر است. البته تعبیر دومین مقام را میتوان به این قیاس نیز گرفت که حوزه اختیارات او در نسبت با سایر افراد، بیشتر است و بعد از رهبری بیشترین حوزه صلاحیت و اختیار را دارد.
چهار. به تحلیل دیگر، رئیسجمهور حق دخالت در امور مرتبط با رهبری را ندارد. به خصوص اصل ۱۱۳ به هر تفسیری هم در نظر باشد، قوه قضائیه از حوزه صلاحیت رئیسجمهور خارج و نظارت بر او و عملکردش از حوزه صلاحیت رهبری است. از سوی دیگر قضاوت و اجرای احکام قضایی در فقه اسلامی و قانون اساسی تنها از سوی فقیه جایز است و اعمال نظر کسی در آن پذیرفته نیست، بهخصوص اگر مداخلهگر در اینباره سوادی نداشته باشد و دکترای مهندسی عمران باشد!
پنج. قانون اساسی در اصل ۱۱۳ اجمال یا اشکال دارد. در دو اصل ۵۶ و ۱۵۶ قوای دیگر را مستقل معرفی میکند و در عین حال رابطهی رئیس جمهور با آنها را به اجمال بیان میکند. هرچند تفسیر قانونی از قانون اساسی که برعهده شورای نگهبان است، حق نظارت و تذکر در مورد نحوهی اجرای قانون اساسی از سوی رئیس جمهور برای دیگران را نمیپذیرد، اما دو رئیس جمهور اخیر (خاتمی و احمدینژاد) با ادبیاتی مشابه این حق را برای خود میشناسند! جالب آن است که تعابیر هم مشابه است. اصلاحطلبان میگفتند رئیسجمهور تدارکاتچی نیست و احمدینژادیها هم همین را تکرار میکنند. (به طور کلی الگوبرداری جریان حامی احمدینژاد از اصلاحطلبان و حتی ضدانقلاب، جالب توجه است؛ مثلاً استفاده از تعبیر اقتدارگرایان یا محافظهکاران یا …)
شش. در تحلیل اصل ۱۱۳ ارجاع دادن به وقایع تاریخی قبل از ۶۸ و نیز تفاسیر شورای نگهبان در آن دوران علیالقاعده خلاف منطق حقوقی است. و نیز اینکه مایهگذاشتن از آیتالله خامنهای و شهید مطهری در این دعوی و ارجاع به دعاوی آنها و ارجاع به سخنان امام خمینی بلاوجه است. و ارزشی جز شانتاژ و ارزش ژورنالیستی (در وجه منفی) ندارد.
هفت. قوه قضائیه حق ندارد که راه نظارت بر عملکرد خود، به خصوص در مواردی که شأن قضایی ندارد و اجرایی است، ببندد. چه آنکه این فرد رئیسجمهور باشد و چه سایر افراد. اما حق دارد مصلحتهای حقیقی سازمانی خود و مصالح نظام را در این امر مراعات کند. در هرحال حق ندارد مصلحتسنجیهای خارج از حوزه صلاحیت را در کار لحاظ کند و حق ندارد در امور قوای دیگر دخالت بیجا کند.
هشت. شکستن احترام دیگر قوا و قانون اساسی که در جریان حضور رئیس جمهور در مجلس برای پاسخ به سئوال نمایندگان از وی رخ داد، نتیجهای جز این نخواهد داشت که دیگران هم زین پس نخواهند که حرمتی برای طرف مقابل قائل شوند و احترام رئیس جمهور را نگه دارند؛ تعارف بیتعارف!
نه. متن نظر رسمی شورای نگهبان درباره صلاحیتها و اختیارات رئیسجمهور بدین شرح است:
«جناب آقای دکتر کدخدایی
عضو محترم حقوقدان شورای نگهبان
عطف به نامه شماره ۴۶۹۰۹/ ۳۱/ ۹۱ مورخ ۱۳۹۱/۳/۱۷ مبنی بر اظهار نظر تفسیری در خصوص اصل یکصد و سیزدهم قانون اساسی، موضوع در جلسه مورخ ۱۳۹۱/۳/۳۱ شورای نگهبان مورد بحث و بررسی قرار گرفت و نظر شورا به شرح زیر اعلام میگردد:
۱ـ مستفاد از اصول متعدد قانون اساسی آن است که مقصود از مسئولیت اجرا در اصل ۱۱۳ قانون اساسی، امری غیر از نظارت بر اجرای قانون اساسی است.
۲ـ مسئولیت رییسجمهور در اصل ۱۱۳ شامل مواردی نمیشود که قانون اساسی تشخیص، برداشت، نوع و کیفیت اعمال اختیارات و وظایفی را به عهده مجلس خبرگان رهبری، شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت نظام، مجلس شورای اسلامی، قوه قضاییه و هر مقام و دستگاه دیگری که قانون اساسی به آنها اختیار یا وظیفهای محول نموده است.
۳ـ در مواردی که به موجب قانون اساسی، رییسجمهور حق نظارت و مسئولیت اجرا ندارد، حق ایجاد هیچگونه تشکیلاتی را هم ندارد.
دبیر شورای نگهبان ـ احمد جنتی»
* * * * *
نکتهی انحرافی:
۱- یادش بخیر. زمستان ۸۳ بود. در یک شب در تهران ۴۰ نفر از سرما مردند و شهردار محترم (آقای احمدینژاد) حتی حاضر به ارائه پاسخ به معترضین نشد که چرا از انجام مسئولیتش در قبال کارتنخوابها و ایجاد گرمخانه ابا میورزد. یادم هست که آن شب آقای مشایی (معاون اجتماعی ِ شهردار تهران) به جمع معترضین آمد و گفت که اینها معتاد بودهاند و به ما مربوط نیست!
۲- نمیدانم اینطور باشد یا نه؛ اما بعید نیست نامه احمدینژاد را آقای مرتضوی نوشته باشد یا ویرایش نهایی کرده باشد. هرچه هم که نباشد او در این زمینهها خبرهتر از احمدینژاد است و مسئولیت داشته است. هنوز از تخلفات و جنایاتی که در کهریزک صورت پذیرفته است، دل ملتی خون است و علیرغم دستور رهبری برای رسیدگی، احمدینژاد به یکی از متهمین اصلی این پرونده مسئولیت داده است و علیرغم حکم دادگاه مسئولیت تازه میبخشد.
۳- متن فوق به معنای تائید رویکرد قوه قضائیه در برخورد با درخواست رئیسجمهور نیست.
۴- پرونده اینجانب در قوه قضائیه همنان مفتوح است و به اتهام نشر اکاذیب متهم هستم. کمکم پروندهمان یکساله میشود. 🙂