بایگانی برچسب‌ها ‌

احزاب نقشی در تربیت نیروهای سیاسی ایفا نکردند

سه‌شنبه 29 سپتامبر 2020

«محمدصالح مفتاح»، چهره سیاسی اصولگرا، درباره نگاه جوانان به انتخابات ۱۴۰۰ و انتقاداتی که جوانان به بزرگان جریان اصولگرایی و اصلاح‌طلبی وارد می‌کنند، به خبرنگار سیاسی برنا گفت: ورود جوانان به عرصه سیاسی، یک ضرورت است به ویژه اینکه نظام ما چهل سالگی اول خود را رد کرده و وارد چهل سالگی، دوم شده است. در واقع بسیاری از کسانی که در عرصه سیاسی حضور  و مشارکت فعال داشتند از ابتدای انقلاب وارد این عرصه شدند و بسیاری از مناصب را کسب و اداره کردند و تجربه‌شان را در این چهل سال به دست آوردند و در حال حاضر، عمده این افراد در سن بازنشستگی به سر می‌برند.

او افزود: بنابراین ورود جوانان به عرصه سیاسی و مسئولیت های کلان کشور، یک ضرورت است که کشور به قوه جوان نیاز دارد و افراد باتجربه نیز به تدریج در حال خروج از عرصه سیاسی هستند. لازمه این تغییر این است که هم تجربیات گذشتگان محفوظ بماند و هم امکان حضور جوانان وجود داشته باشد که این انتقال تجربیات با کیفیت بهتری، رخ دهد.

این چهره سیاسی اصولگرا ادامه داد: به ویژه عرصه دولت که یک کار اجرایی است یکی از نیازمندی‌های آن، شور و توانی است که کار اجرایی کشور را پیش ببرد. از این رو برای ۱۴۰۰ اگر یک دولت پیر و خسته بر سر کار بیاید تجربه نشان داده که نمی‌تواند، کار کشور را پیش ببرد. 

مفتاح در مورد حضور و مشارکت جوانان در انتخابات ۱۴۰۰ بیان کرد: چند نکته در این باره قابل توجه است یکی اینکه، وقتی گفته می‌شود دولت جوان، لزوما بدین معنا نیست که جوان را به سنین بسیار پایین ترجمه کنیم و بگوییم اگر قرار است، دولتی تشکیل شود دولتی ۴۰ ساله یا ۴۵ ساله برای تشکیل دولت مناسب است بلکه بدین معناست که فردی باشد که جوانان را به عرصه بیاورد. از سوی دیگر ما بیش از اینکه در صَدر دولت نیازمند یک فردی باشیم که در این سنین است، باید کاری کنیم که عرصه سیاسی برای جوانان باز شود  و به فرایند سالمی، تبدیل شود. اینکه در این فرایند انتقال، افرادی که در سنین بازنشستگی هستند و خویشان و وابستگان و افراد منتسب به خودشان را به عرصه سیاسی آورده و حمایت کنند به معنای ناسالم بودن، این فرایند است.

او ادامه داد: باید کاری کنیم که همه جوانان بیایند و توانشان را در خدمت کشور بیاورند نه اینکه وابستگان چهره‌های سیاسی، این توان را داشته باشند. لازمه این اتفاق این است که تصمیم گیری‌های سیاسی از پشت درهای بسته به اتاق های شیشه‌ای منتقل شود. بسیاری از جوانان امروز احساس نمی‌کنند که می‌توانند در عرصه سیاسی موثر باشند. به عنوان مثال در همه انتخابات ها، پیش از اینکه کاندیداها به عرصه سیاسی بیایند گفت و گوهایی در صحنه سیاسی شکل می‌گیرد و کاندیداها و احزاب و گروه‌ها با یکدیگر گفت و گو می‌کنند این گفت و گوها باید به گونه‌ای باشد که جوانان، احساس کنند که در عرصه سیاسی موثر هستند؛ این گفت و گوها باید به عرصه عمومی بیاید و به صورت شفاف تر در برابر مردم، مطرح شود. 

مفتاح عنوان کرد: برای تشکیل دولت، باید فردی روی کار بیاید که بتواند با جوانان کار کند و دولتی را بر سر کار آورد که عموم جوانان را به عرصه بیاورد. در مجلس هم شور و هیجانی وجود دارد که متفاوت از مجالس گذشته است و بخش عمده‌ اتفاقاتی که در مجلس در حال رخ دادن است، باتوان جوانانی که در عرصه حضور پیدا کرده‌اند. 

این چهره سیاسی اصولگرا در پاسخ به این سوال که چهره‌هایی که برای انتخابات ۱۴۰۰ به عنوان کاندیدا مطرح هستند تا چه حد نگاهشان به جوانان و توانایی های آنان است؟ تصریح کرد: به نظرم یک امر ناگزیر است و بسیاری مجبورند که به اصل جوانگرایی تن بدهند حتی اگر تمایل نداشته باشند. به نظرم بسیاری از آنها به سمت جوانان خواهند رفت به ویژه در جریان اصولگرایی این احساس وجود دارد کمااینکه در انتخابات گذشته مجلس نیز، حداقل در عرصه حرف بسیاری دنبال جوانگرایی بودند همانطور که لیست تهران، اینگونه بود چه در مقایسه با اصلاح طلبان و چه در مقایسه با اصولگرایان در گذشته، این لیست بسیار جوان بود. 

او در پایان اظهار کرد: برای انتخابات ریاست جمهوری ما معضل بزرگی داریم تا جوانان به این عرصه وارد شوند آن هم به خاطر اینکه معمولا، فرایند تربیت سیاسی که باید رخ می‌داد به صورت ناقص رخ داده و افرادی که زیر ۵۰ سال یا حتی بین ۵۰ تا ۶۰ هستند و بتوانند وارد عرصه سیاسی شوند و ادعا کنند، و طبق تعریف رجل سیاسی و مذهبی در قانون اساسی، می‌گنجند تعدادشان اندک است. کسانی که تجربه معاونت رئیس جمهوری یا وزارت را داشته باشند متاسفانه این فرایند در گذشته به درستی انجام نشده و احزاب سیاسی ما، آن نقشی که باید در تربیت نیروهای سیاسی داشتند را نداشتند به همین دلیل گزینه ها برای کاندیدا شدن در انتخابات ریاست جمهوری، کم است اما برای عرصه های دیگر از جمله مدیریت اجرایی، جوانان کارآمد بیش از دوران گذشته هستند که امروز توان این را دارند و به گفته رهبری، خودشان را زیر بار مسئولیت ببرند.

در خبرگزاری برنا


بیانیه فعالان فضای مجازی؛ گرامیداشت حماسه حضور

پنج‌شنبه 10 ژوئن 2010

حماسه حضور

حماسه حضور

بسمه تعالی

نزدیک به نیم قرن است خرداد ماه، ماه شکوفه زدن درخت استقامت و آزادگی به شمار می‌رود. درختی که شاید اولین جوانه‌اش در نیمه‌ی خرداد ۱۳۴۲ به ثمر نشست؛ در حالی‌که کور دلان پنداشته بودند کشتار، این نهال نوپا را از پا خواهد انداخت. خون شهدای این واقعه نهال استقامت را در دل سربازان حضرت روح‌الله که آن روزها هنوز در قنداقه بودند، دواند. آن‌چنان که بعدها امام امت در اعتقاد به ثمربخشی خون شهدای این روز، انتظار فرج از نیمه‌ی خرداد کشید…

خام اندیشان چندباره تلاش کردند وقایع این ماه را به نفع خود مصادره کنند، اما لطف الهی سبب شد در همیشه‌ی تاریخ، حوادث این ماه، خلاف خواست ایشان نقاط عطفی برای ملت ایران قرار گیرد.

اگر خرداد ماه، امام امت را به آسمان‌ها برد در این سو رهبری فرزانه به انقلاب اسلامی عطا کرد که به قلم تدبیرش، بسیار آسمان را به خدمت پابرهنگان عالم گرفت.

اگر خرداد آیت‌الله سعیدی، بخارایی، امانی، صفارهرندی، نیک نژاد و چمران را بر خاک شهادت نشاند، از این سو جوانان غیور وطنمان را میوه‌ی خون این شهیدان قرار داد تا با خون ایشان معامله‌ی “سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنبُلَهٍ مِّئَهُ حَبَّهٍ‬” کرده باشد.

اما آنچه این روزها کانون توجه همگان شده، حوادث مربوط به انتخابات خردادماه ۱۳۸۸ است. حوادثی که گرچه با تلخی‌های بسیاری در سطوح مختلف همراه بود، اما به شرط برخورد مدبرانه‌ی مردم و البته مسئولین و خواص جامعه می‌تواند نقطه‌ای بسیار روشن در راستای تصفیه‌ی حق از باطل باشد.

در این میان آنچه مورد غفلت قرار گرفته تضییع حقوق بسیاری مردم توسط عده‌ای زیاده‌خواه است. زیاده‌خواهانی که مقابل نتیجه‌ی صندوق‌ها، عوض تمکین در مقابل جمهوریت جاری در متن جامعه‌ی اسلامی‌مان، موضع انتقام از ملت را پیشه کردند و نشان دادند نه فقط اسلامیت، که جمهوریت این نظام را نیز تا وقتی به رسمیت می‌شناسند که نتیجه‌اش منفعت آنان باشد.

رای ملت نادیده گرفته شد. ملتی که با حضور بی‌نظیر خود در ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ دنیا را مبهوت حماسه‌آفرینی هوشمندانه‌ی خود کرد. مردمی که امام آنها را ولی نعمتان خود می دانست. مستضعفینی که بار اصلی انقلاب و نهضت بر دوش آن‌ها بوده است. حالا جماعتی با تقسیم بندی آراء کمی و کیفی می‌خواهند آراء مرکزنشینان را بر سایر مردم رجحان دهند.

حمله به مراکز نظامی، مساجد، اماکن عمومی و حریم خصوصی، زیر پا گذاشته شدن مقدسات و آرمان‌های امام و امت، توهین به امام و رهبری، بازی با حیثیت نظام، همه‌ی این‌ها با شعار و ادعای تقلبی شروع شد که حتی یک دلیل منطقی بر آن ارائه نگردید.

ایراد تهمت و افترا و توهین به نهادها و افرادی که یادگاران امام خمینی بوده‌اند، از سپاه و بسیج گرفته تا شورای نگهبان که با ابتکار امام به وجود آمده‌اند؛ تا ولایت فقیه که میراث معنوی حضرت روح‌الله بشمار می‌رود؛ توهین به رئیس جمهور منتخب ملت و نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی، همه و همه فقط گوشه‌ای از جرائمی است که در طول این مدت به دست و فرمان فتنه‌گران صورت پذیرفته. چه آنکه جرم بزرگ به فرموده‌ی رهبر معظم، ادعای بی‌مدرک تقلب در انتخابات است.

حقوق ملتی ضایع شد که می‌توانست با تکیه بر این شکوه و اقتدار ملی، غبار مظلومیت را از چهره نظام و انقلاب خود در عرصه‌ی دروغ‌ پردازی‌ها و سیاه‌نمایی‌های بین‌الملل بزداید. جشن کوچکی به یمن پیروزی ملت بر استبداد بگیرد و آرامشی دل‌انگیز بعد از هیاهوی آن‌چنان بی‌سابقه‌ی انتخابات داشته باشد. امنیت مالی و جانی و البته احترام مضاعف به ارزش‌هایی را که پیروز انتخابات بود، تجربه کند و…

این‌ها بخش کوچکی از حقوق پایمال شده‌ی ملت غیور ایران بود. ملتی که با حضور خیره ‌کننده‌ی خود در ۹ دی ماه و ۲۲ بهمن ۸۸ اعلام کرد در مقابل تمام حقوق پایمال شده‌ی خود، تنها به تسویه حساب با عاملین و گردانندگان اصلی این حوادث تلخ قانع است که این نیز خود خبر از بزرگی این ملت حسینی می‌دهد.

ذیل فرمایشات رهبری عظیم‌الشان انقلاب، اگرچه نظام ناگزیر به دفع برخی نیروهای بعضاً سابقه‌دار خود شده است؛ اما به شرط مانع شدن از هرگونه اهمال، اصرار نظام بر ریزش حداقلی است.

چه آنکه متاسفانه احساس می‌شود در پوشش شعار جذب حداکثری و دفع حداقلی، موضوع ناگزیر دفع عناصر دنیازده و بداخلاق نادیده گرفته می‌شود.

اگرچه امت حزب‌الله هماره به رسالت خود یعنی تحذیر جبهه‌ی باطل در راه خطا اصرار و همچنان بزرگوارانه به ایشان گوشزد می‌کند که “أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ‬” اما در موازات، از مسئولین ذیصلاح قوا مطالبه‌ی حقوق تضییع شده‌ی خود را دارد.

و صد البته اگر حرکتی مبنی بر برخورد قاطعانه با عناصر فتنه به اطلاع مردم نرسد، امت روح‌الله هرگز منتظر خواص خفته، مرعوب و مردود نخواهند ماند، مستقلا حقوق پابرهنگان خمینی کبیر را با استناد به بند م وصیت‌نامه الهی سیاسی پیرجماران اعاده خواهند کرد…

جمعی از فعالان عرصه‌ی سایبر – ۱۹ خرداد ۱۳۸۹

———————————————————-
پی نوشت:
تا کنون بیش از ۴۰۰ وبلاگنویس این بیانیه را امضا کرده اند.


یک سال پیش، همین روزها

جمعه 28 مه 2010

یک سال پیش، همین روزا، وقتی که کیک ساندیس ما رو کش می‌رفتند...

یک سال پیش، همین روزا، وقتی که کیک ساندیس ما رو کش می‌رفتند...


کدام مستضعفین؟

سه‌شنبه 16 مارس 2010

حدود یکسال پیش، درست ۲۲ اسفند ماه ۸۷ بود که موسوی بیانیه کاندیداتوری خود را منتشر کرد. و این اولین حضور سیاسی این مرد بعد از ۲۰ سال سکوت مطلق بود. او در این بیانیه بارها بر ضرورت توجه و خدمت به مستضعفان تأکید نموده بود. او مستضعفان را «مطمئن‌ترین پایگاه برای ارزش‌های برآمده از انقلاب اسلامی و آماده‌ترین قشر برای اصلاحگری و پایبندترین پشتوانه برای اصول و اصول‌گرایی» به شمار آورده بود.

کدام مستضعفین؟
موسوی خود را کاندیدای جبهه مستضعفین معرفی کرده بود، اما نه قبل و نه بعد از انتخابات هیچ وقت معلوم نشد که منظورش کدام مستضعفین هستند و او هیچ وقت به این سوال و انبوه سوالهای دیگر پاسخ نداد که مستضعفان امروز در کدام جبهه ایستاده‌اند؟  او اکنون با گذر نزدیک یک سال از انتشار اولین بیانیه، در مصاحبه اخیر خود به مناسبت آغاز دهه فجر می گوید:‌ «اقشار مستضعف جامعه که دل در ارزش های اسلامی دارند بالقوه خواستار تحقق اهدافی هستند که جنبش سبز نیز بدنبال آن است…» اما موسوی نمی‌گوید که امروز جبهه‌ی «بالفعل» مستضعفین که به قول خودش دل در گرو ارزش‌های اسلامی دارند چگونه در مقابل او و اشرافیت همراه او ایستاده‌اند؟ و در کدام چارچوب است که دیکتاتوری اشرافیت می تواند در کنار مستضعفین محروم قرار بگیرد؟!  آن هم اشرافیتی که برنمی تابد رای یک روستایی با او برابر باشد.

شهرک غرب تمام مردم شده؟
‌موسوی در بیانیه مذکور همچنین از «گشودگی در مقابل انتظار مستضعفان و بازگشت به ارزشها» حرف می زند. حال سئوال این‌جاست که رفتار آقای موسوی پس از انتخابات منافع کدام گروه را تأمین کرده است؟ چرا او کار را به جایی رسانده که عملاً مستضعفان را علیه خود شورانده است؟ چرا در جمع هایی که به نام او تشکیل می شود و به آشوب می رسد تنها چیزی که وجود ندارد همان ارزشهاست؟

انکار خرد جمعی
‌‌‌موسوی تأکید می‌کند «شاید کسانی تصور کنند عجله برای عملی کردن چنین نیت خیری استفاده ازهر شیوه‌ای را مباح می‌کند، ولو این که شامل قانون‌شکنی‌های گسترده باشد. این کار صرفا نقض عهد با ملت نیست بلکه انکار خرد جمعی است.» امروز به صراحت می‌توان تشخیص داد که چه کسانی برای رسیدن به اهداف خود از قانون‌شکنی‌های گسترده بهره برداری می‌کنند. آیا میرحسین موسوی در این همه آشوب و خرابکاری و مسوولیتی ند

احترام به دولت
‌‌‌همچنین در این بیانیه آمده بود: «لازم است که احترام دولت قانونی جمهوری اسلامی به دقت رعایت شود و انتقادات به صورت روشنگرانه، مستدل، دلسوزانه و نه با قصد فریب ارائه گردد.» و البته اظهر من الشمس است که حتی موسوی هم به این سخن خود وفادار نماند و دربرابر اهانت‌های حامیان خود به دیگر کاندیداها و دولت قانونی جمهوری اسلامی هیچ نگفت و تنها لبخندی از سر تأیید زد. میرحسین موسوی همچنین اگر چه در این بیانیه دستاوردهای هسته‌ای را محصول استقامت در برابر غرب می‌داند، اما نمی‌گوید که در این سال‌ها چه کسی در مقابل اجنبی سر خم کرده بود و چه کسی ایستادگی کرد و ان را به سرانجام رساند.

هتک حرمت ممنوع
‌‌‌در بیانیه آمده بود: «هرگونه عمل خلاف اخلاق حضور و نشاط مردم را در صحنه انتخابات خدشه‌دار می‌کند… چنانچه نام اینجانب در معرض اسائه قرار بگیرد انتظار از علاقمندان و حامیان، سکوت است، چه رسد به آن که خدای‌ناکرده خود مرتکب هتک حرمت و بی‌ادبی نسبت به کسی شوند و نوشته یا گفته ناحقی را اشاعه دهند.» برای اثبات صحت این ادعاها کافی است عملکرد حامیان موسوی و رسانه های آنها را در طی این مدت مرور کنیم. نیازی به شاهد مثال آوردن نیست!

چاپ عکس هم ممنوع
«در جریان فعالیت‌های انتخاباتی، ستاد اینجانب حق چاپ و تکثیر عکس مرا نخواهد داشت و از علاقمندانی که ممکن است به صورت خودجوش وارد صحنه تبلیغات شوند نیز انتظار دارم که به این خواسته خدمتگزار خود توجه کنند.» و البته تبلیغات گسترده‌ی در انتخابات و فراموش کردن این شعار اگر از مصادیق بارز دروغ نیست پس باید نامش را چه بگذاریم؟

سوال اصلی
‌‌‌امروز بازخوانی بیانیه موسوی پس از یکسال نشان می‌دهد که او چگونه در طول یکسال راستگویی را با دروغ هایی بزرگ عوض کرد. چگونه در عرض یک سال با عدم تمکین به رای ملت و همان مستضعفین که از آنها دم میزد به جایی رسید که تمام دشمنان قسم خورده این ملت او را ستودند و از او حمایت کردند. چگونه تا آنجا پیش رفت که در سالگرد همین بیانیه کسی که خود را نخست وزیر  امام معرفی می کرد شایسته دریافت نشان شجاعت از فرح پهلوی و بازماندگان حقیر نظام سلطنتی می شود که امام آنرا ساقط کرد؟ چگونه گروهک هایی چون مجاهدین خلق، پژاک، کومله و حتا گروهک ریگی که افتخارشان در طول تمام این سالها، کشتن مردم عادی و مسئولین منتخب همین مردم بوده با او همراهی می کنند و او را از خود میدانند؟ با گذشت یک سال از اولین بیانیه موسوی با باز خواندن آن و مقایسه با راهی که پیموده باید به این سوال اصلی پاسخ داد: «دروغ گوی واقعی کیست؟»

____________________________

* این مطلب در سایت تریبون مستضعفین و الف و عدالتخواهی