مثلثی‌های موج وبلاگی ۱۴ خرداد

یکشنبه 30 مه 2010

هر وبلاگنویس می‌تواند با گذاشتن یکی از کدها بلافاصله پس از تگ <Body> در قالب وبلاگش، طرح مثلثی شکل درباره موج وبلاگی ۱۴ خرداد  در وبلاگ خود داشته باشد.

کد گوشه‌ی بالا سمت راست:

<script language=’JavaScript’ type=’text/javascript’ src=’http://teribon.org/1.js’></script>

موج وبلاگی 14  خرداد 89


کد گوشه‌ی بالا سمت چپ:
<script language=’JavaScript’ type=’text/javascript’ src=’http://teribon.org/2.js’></script>

>> این نوشته‌ها برای این موج وبلاگی نوشته شده است: http://14khordad89.blogfa.com/


خون دل پدر پیر

شنبه 29 مه 2010

Imam_Khomeini

“روحانیون وابسته و مقدس نما و تحجرگرا هم کم نبودند و نیستند. در حوزه‏هاى علمیه هستند افرادى که علیه انقلاب و اسلام ناب محمدى فعالیت دارند. امروز عده‏اى با ژست تقدس مآبى چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام مى‏زنند که گویى وظیفه‏اى غیر از این ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزه‏هاى علمیه کم نیست. طلاب عزیز لحظه‏اى از فکر این مارهاى خوش خط و خال کوتاهى نکنند، اینها مروّج اسلام امریکایى‏اند و دشمن رسول اللَّه. آیا در مقابل این افعیها نباید اتحاد طلاب عزیز حفظ شود؟ … خون دلى که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختیهاى دیگران نخورده است.“

امام خمینی(ره)/۳ اسفند ۱۳۶۷ / منشور روحانیت


یک سال پیش، همین روزها

جمعه 28 مه 2010
یک سال پیش، همین روزا، وقتی که کیک ساندیس ما رو کش می‌رفتند...

یک سال پیش، همین روزا، وقتی که کیک ساندیس ما رو کش می‌رفتند...


آن شب امام دیگری شناختم…

imam-khomeiniزشت است که بگویم کی امام را شناختم. یادم نمی‌رود آن شب که میثم آمد دم در اتاقمان. فکر نمی‌کردم این‌قدر تاریخ مهمی برای‌م باشد. شش سال پیش بود. من هم مثل همه از امام شنیده بودم. پراکنده می‌شنیدم و می‌خواندم، اما نمی‌شناختم. من هم مثل همه امام را سانسور شده می‌شناختم. امامی که جلد ۲۱ صحیفه ربطی به او ندارد. پیرمردی که عرفانش چنان بود که مردم او را دوست داشتند و انقلاب کردند و … این‌ها همه امام بود، اما امام این نبود.

آن شب میثم برای‌م از جلد ۲۱ صحیفه خواند. مست شده بودم. انگار به خورشید خیره شده بودم. خیلی عجیب بود که تا آن روز هیچ‌کس برای من آنها را نخوانده بود… منگ شده بودم. این جملات جادویی چند روز مرا گیج کرده بود. اما بعد از این تاریخ امام دیگری می‌شناختم. امامی که تا آن روز در هیچ‌کجا ندیده بودم.

این روزها معنی خلف‌صالح را بهتر از پیش می‌فهمم. حالا می‌دانم چرا دیگران خمینی نشدند و خط خمینی کدام طرف است.

× × × × × ×

این متن لبیک بود به برادرم هابیل که مرا به بازی دعوت کرد. من هم دعوت می‌کنم از آقایان تقی دژاکام؛  سیدمحمدرضا فخری؛ سیدعلی پورطباطبایی؛ محمدمهدوی اشرف؛  ابوذر منتظرالقائم؛ مهدی علاقبند و مهدی نیکخواه که درباره امام بنویسند.

______________

پی‌نوشت: وبلاگ بازی چهارده خرداد


ما

یکشنبه 23 مه 2010

righ_graدرد تازه ای نیست. نخبگان ایرانی هیچ گاه نظر خود را با ضمیر متکلم مفرد نکرده اند و هیچ گاه از خواست خود نگفته اند. آنها همیشه نماینده همه هستند. خواه این نمایندگی با خواست مردم باشد و خواه نباشد.

احسان نراقی نویسنده کتاب «جامعه شناسی خودمان» در گفتگو با شماره اخیر نشریه آئین، این درد را فریاد زده بود که آنچه در مشروطه هم بر سر جامعه ایرانی آمد این بود که خواست خود را و مجموعه خود را مردم دانستند، در حالی که آحاد مردم این طرز فکر را قبول نداشتند.

درد حالا هم همین است. عده ای آمده اند و می گویند که یا باید میرحسین انتخاب می شد و یا اینکه تقلب شده است، چرا که مردم به میرحسین رای داده اند. حالا این مردم کجا هستند، ما که نمی دانیم. البته این گونه هم نیست که این ها بدون دلیل حرفی بزنند که از روشنفکران این امر بعید که ابعد است!

سخنان حکیمانه پرفسور زهرا رهنورد به عنوان روشنفکرترین زن روشنفکر ایران و سومین متفکر جهان هستند و شهره خاص و عام می باشند را –در خصوص تئوری داماد لرستان، فرزند آذربایجان- در نظر بیاورید. نه این که بخواهم بگویم که روشنفکران نمی توانند تحلیل کنند یا سواد ندارند، که البته شاید آن هم باشد، اما به نظر می رسد بیش از آن توهمی بر جماعت روشنفکر سایه انداخته است که نمی توانند چیز دیگری را ببینند.

این درد بدتری از جهل ساده است که فرد عامی می تواند به آن دچار شود. این جهل مرکب جماعت منورالفکر بیش از دیگران خطرناک است. حال این که این متوهم ها کی از توهم شان خارج شوند و به حالت عادی بازگردند، سئوالی است که گذر زمان پاسخش را می دهد


برای شهدای مظلوم

پنج‌شنبه 8 آوریل 2010

چه کسی مظلوم است؟

اینجا کسی شهید شده است. کسی کتک خورده است. کسی بدنش از ضربه‌های چوب و چماق کوفته شده است. کسی بدنش را با چاقو سوراخ سوراخ کرده‌اند. اما نباید گریه کنی. نباید دردت را بگویی. باید درد را در خود پنهان کنی. هوار نمی‌کشی، به همین خاطر نادیده‌ات می‌گیرندت. در گودر انکار می‌شویم. هیچ‌کس هم اجازه ندارد تسلیت بگوید. چرا که باید امنیت ملی حفظ شود. انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. خانه‌ای سوخته، اتومبیلی آتش‌گرفته و دل‌هایی پرپر…

نه تلویزیون نگاه کرده‌ام و نه از کسی شنیده‌ام. من خودم دیده‌ام…

با یکی از ماموران نیروی انتظامی صحبت می‌کنم. می‌گوید اجازه ندارد چیزی بگوید. اما همین قدر می‌گوید که بارها تا پای مرگ رفته است. تعریف می‌کند که در میدان صنعت (شهرک غرب) چگونه با مرگ دست و پنجه نرم کرده است و. تعریف می‌کند از آن صحنه که فرمانده‌اش را با ماشین زیر گرفته‌اند. اما کسی فیلمی از آن نگرفته است. غصه‌ام می‌شود.

دوستم (ایمان) را می‌بینم که درست نمی‌تواند بشیند. نمازش را نمی‌تواند ایستاده بخواند. بیست و چهار سال بیشتر ندارد، اما شانس آورده است که زنده مانده است. شاید اگر آن ماشین روی کس دیگری رفته بود، جانش را از دست داده بود.

وقتی می‌بینم که محمد نقی، دانشجوی دکترای مدیریت را به جرم داشتن ریش چنان زده‌اند که نتوانست تا چند هفته از خوابگاه دانشجویی خارج شود، دردم می‌گیرد. خودم زیر بغل رضا را گرفتم و بردمش بیمارستان. خودم جای بریدگی چاقو و کبودی میل‌گرد را دیده ام. خودم دیدم آن فردی را که گلوله به پایش خورده بود. خودم دیدم که با گلدان از طبقه بالا توی سر آن مرد زده بودند و قطع نخاع شده بود. خون برادرم روی دست من ریخته است…

از پرستارها شنیدم که می‌گفتند فردی را آورده بودند که چنان سرش شکافته بود که مغز سرش آشکار شده بود. خانم‌های پرستار از ترس رهایش کرده بودند. رضا تعریف کرد که بعضی پزشکان بیمارستان به جرم داشتن ریش از مداوای ما خودداری می‌کردند. توی راهروی بیمارستان رها می‌شدند.

شب زنگ می‌زنند که نزدیک خوابگاه سبزها کتکش زده‌اند و موتورش را هم آتش زده‌اند و حالا هم خونین و کبود نمی‌تواند بیاید. کمک می‌خواهد و من نمی‌توانم کمکی بکنم.

چه کسی مظلوم است؟ آن کسی که به دلیل نداشتن رسانه، رأی‌ش نادیده گرفته می‌شود و اگر کسی که از دفاع می‌کند به خاک و خون کشیده می‌شود؟ یا آن کسی که در یک مرگ مشکوک میرانده می‌شود و از لندن تا تلاویو و از واشنگتن و تا پادگان اشرف برای‌ش مرثیه می‌خوانند.

رئیس جمهور مجاهدین خلق در سوگ ندا - رئیس جمهور رژیم صهیونیستی و نامزد ندا

می‌گویند صدا و سیما که دست شماست. آخر این چه صدا و سیمایی است که از ندا آقا سلطان و روح‌الامینی و کامرانی می‌گوید، اما از غلامحسین کبیری و ذوالعلی هیچ نمی‌گوید. مگر رضا و ایمان و محمدنقی و امثال این‌ها آدم نبودند که چیزی از آنها گفته نمی‌شود؟ دردمان را به چه کسی بگوئیم…

درد این است که حتی برای شناسایی‌شان هم باید خودمان وارد عمل شویم و با وبلاگ زدن شهدای‌مان را پیدا کنیم و معرفی کنیم و گرنه نه سپاه و نه بنیاد شهید و نه هیچ‌کجای دیگر درد این شهدا را ندارد. شهید از این مظلوم‌تر هم می‌شود؟

بیائید لااقل برای روح‌شان فاتحه بخوانید. کمترین کاری که برای آن شهدای مظلوم بر می‌آید…

شهید مظلوم غلامحسین کبیریشهید مظلوم امیر  حسام ذوالعلی

مرتبط: خشونت سانسور شده


کدام مستضعفین؟

سه‌شنبه 16 مارس 2010

حدود یکسال پیش، درست ۲۲ اسفند ماه ۸۷ بود که موسوی بیانیه کاندیداتوری خود را منتشر کرد. و این اولین حضور سیاسی این مرد بعد از ۲۰ سال سکوت مطلق بود. او در این بیانیه بارها بر ضرورت توجه و خدمت به مستضعفان تأکید نموده بود. او مستضعفان را «مطمئن‌ترین پایگاه برای ارزش‌های برآمده از انقلاب اسلامی و آماده‌ترین قشر برای اصلاحگری و پایبندترین پشتوانه برای اصول و اصول‌گرایی» به شمار آورده بود.

کدام مستضعفین؟
موسوی خود را کاندیدای جبهه مستضعفین معرفی کرده بود، اما نه قبل و نه بعد از انتخابات هیچ وقت معلوم نشد که منظورش کدام مستضعفین هستند و او هیچ وقت به این سوال و انبوه سوالهای دیگر پاسخ نداد که مستضعفان امروز در کدام جبهه ایستاده‌اند؟  او اکنون با گذر نزدیک یک سال از انتشار اولین بیانیه، در مصاحبه اخیر خود به مناسبت آغاز دهه فجر می گوید:‌ «اقشار مستضعف جامعه که دل در ارزش های اسلامی دارند بالقوه خواستار تحقق اهدافی هستند که جنبش سبز نیز بدنبال آن است…» اما موسوی نمی‌گوید که امروز جبهه‌ی «بالفعل» مستضعفین که به قول خودش دل در گرو ارزش‌های اسلامی دارند چگونه در مقابل او و اشرافیت همراه او ایستاده‌اند؟ و در کدام چارچوب است که دیکتاتوری اشرافیت می تواند در کنار مستضعفین محروم قرار بگیرد؟!  آن هم اشرافیتی که برنمی تابد رای یک روستایی با او برابر باشد.

شهرک غرب تمام مردم شده؟
‌موسوی در بیانیه مذکور همچنین از «گشودگی در مقابل انتظار مستضعفان و بازگشت به ارزشها» حرف می زند. حال سئوال این‌جاست که رفتار آقای موسوی پس از انتخابات منافع کدام گروه را تأمین کرده است؟ چرا او کار را به جایی رسانده که عملاً مستضعفان را علیه خود شورانده است؟ چرا در جمع هایی که به نام او تشکیل می شود و به آشوب می رسد تنها چیزی که وجود ندارد همان ارزشهاست؟

انکار خرد جمعی
‌‌‌موسوی تأکید می‌کند «شاید کسانی تصور کنند عجله برای عملی کردن چنین نیت خیری استفاده ازهر شیوه‌ای را مباح می‌کند، ولو این که شامل قانون‌شکنی‌های گسترده باشد. این کار صرفا نقض عهد با ملت نیست بلکه انکار خرد جمعی است.» امروز به صراحت می‌توان تشخیص داد که چه کسانی برای رسیدن به اهداف خود از قانون‌شکنی‌های گسترده بهره برداری می‌کنند. آیا میرحسین موسوی در این همه آشوب و خرابکاری و مسوولیتی ند

احترام به دولت
‌‌‌همچنین در این بیانیه آمده بود: «لازم است که احترام دولت قانونی جمهوری اسلامی به دقت رعایت شود و انتقادات به صورت روشنگرانه، مستدل، دلسوزانه و نه با قصد فریب ارائه گردد.» و البته اظهر من الشمس است که حتی موسوی هم به این سخن خود وفادار نماند و دربرابر اهانت‌های حامیان خود به دیگر کاندیداها و دولت قانونی جمهوری اسلامی هیچ نگفت و تنها لبخندی از سر تأیید زد. میرحسین موسوی همچنین اگر چه در این بیانیه دستاوردهای هسته‌ای را محصول استقامت در برابر غرب می‌داند، اما نمی‌گوید که در این سال‌ها چه کسی در مقابل اجنبی سر خم کرده بود و چه کسی ایستادگی کرد و ان را به سرانجام رساند.

هتک حرمت ممنوع
‌‌‌در بیانیه آمده بود: «هرگونه عمل خلاف اخلاق حضور و نشاط مردم را در صحنه انتخابات خدشه‌دار می‌کند… چنانچه نام اینجانب در معرض اسائه قرار بگیرد انتظار از علاقمندان و حامیان، سکوت است، چه رسد به آن که خدای‌ناکرده خود مرتکب هتک حرمت و بی‌ادبی نسبت به کسی شوند و نوشته یا گفته ناحقی را اشاعه دهند.» برای اثبات صحت این ادعاها کافی است عملکرد حامیان موسوی و رسانه های آنها را در طی این مدت مرور کنیم. نیازی به شاهد مثال آوردن نیست!

چاپ عکس هم ممنوع
«در جریان فعالیت‌های انتخاباتی، ستاد اینجانب حق چاپ و تکثیر عکس مرا نخواهد داشت و از علاقمندانی که ممکن است به صورت خودجوش وارد صحنه تبلیغات شوند نیز انتظار دارم که به این خواسته خدمتگزار خود توجه کنند.» و البته تبلیغات گسترده‌ی در انتخابات و فراموش کردن این شعار اگر از مصادیق بارز دروغ نیست پس باید نامش را چه بگذاریم؟

سوال اصلی
‌‌‌امروز بازخوانی بیانیه موسوی پس از یکسال نشان می‌دهد که او چگونه در طول یکسال راستگویی را با دروغ هایی بزرگ عوض کرد. چگونه در عرض یک سال با عدم تمکین به رای ملت و همان مستضعفین که از آنها دم میزد به جایی رسید که تمام دشمنان قسم خورده این ملت او را ستودند و از او حمایت کردند. چگونه تا آنجا پیش رفت که در سالگرد همین بیانیه کسی که خود را نخست وزیر  امام معرفی می کرد شایسته دریافت نشان شجاعت از فرح پهلوی و بازماندگان حقیر نظام سلطنتی می شود که امام آنرا ساقط کرد؟ چگونه گروهک هایی چون مجاهدین خلق، پژاک، کومله و حتا گروهک ریگی که افتخارشان در طول تمام این سالها، کشتن مردم عادی و مسئولین منتخب همین مردم بوده با او همراهی می کنند و او را از خود میدانند؟ با گذشت یک سال از اولین بیانیه موسوی با باز خواندن آن و مقایسه با راهی که پیموده باید به این سوال اصلی پاسخ داد: «دروغ گوی واقعی کیست؟»

____________________________

* این مطلب در سایت تریبون مستضعفین و الف و عدالتخواهی


تهران که کوفه نیست، علی را صدا کنید! / محمدصادق شهبازی

جمعه 19 فوریه 2010

محمدصادق شهبازی، دوست گرامی‌یی است. از علم و تئوری بار گرانی بر دوش دارد و از آن بیشتر دغدغه‌های ارزشی و انقلابی و اسلامی اوست. نام او بیشتر با سیاست عجین بوده است. شاید ندانید از شعرهایی که او می‌گوید. این شعر را برای این روزها سروده است که فتنه‌گران جولان می‌دهند در جامعه.

دادند جام زهر، به روح خدا و شد
تکرار فتنه ها و پس بدرها احد

تک تک عقب کشید سران قبیله را
تنها علی که خواند یلَان قبیله را:

«باید که تاخت سوی عدو، نیست چاره ای
آمد زمان ِجنگ و نبرد دوباره ای

اسلام ناب منتظر یاری شماست
این نصرت خداست که اندر پی شماست

باید دفاع کرد، نباید که ماند خواب
دعوا چو نیست جز سر تاویل انقلاب

خطّ امام نقشه ی راه است تا ابد
دشمن ز پیرویش زمین گیر می شود

بر پا علم کنید! که باید قیام کرد
باید که پیروی ز مسیر امام کرد

چشمان عالمی همه بر گام های ماست
صلح حسن، نه! کرب و بلا انتهای ماست

سازش درون راه خمینی فضیحت است
تنها سلاح، صبر و قیام و بصیرت است

با غیظ و خشم، ضد خمینی و انقلاب
تجهیز کرده اند، در این ره، سکون میاب!

مهدی بیین که بیرق، از کف نداده ایم
تا آخرین نفس همگی ایستاده ایم»

در نغمه اش، صلای جماران نهفته بود
غیرت به سان رستم دستان نهفته بود

با نعره اش سپاه عدو را شکسته بود
در عرصه ی جهاد، دمی او نخفته بود

رهبر میان معرکه و خفته لشگری!
در پشت کاخ سبز، فقط ماند، حیدری

یاران خفته، ساقی صد شوکران شدند
سردارهای خسته، سر نهروان شدند

یک گام مانده بود و ندیدیم سر به دار
ننگ رفاه و جبهه ی حق، نیست سازگار

ساکت شدند، لحظه خدمت به انقلاب
«در خرقه شان به غیر منم تحفه ای میاب»(۱)

این آخور تن است، زمین گیر می کند
مال حرام، بالاخره گیر می کند

جاه و رفاه، مرد ، سرازیر می کند
در نصرت ولیّ خدا دیر می کند

وقتی خواص رنگ عوامی گرفته اند
تهدید و کیسه ی زر ِ شامی گرفته اند

فتنه غبار زد، همه ی آشیانه را
دشمن سوار شد شتران سه ساله را

فریاد زد ولی پی عمار انقلاب
آمد ندای مردم آماده با شتاب:

«حتی اگر خواص نفهمند فتنه را
ماییم بهر راه خمینی، گره گشا

تهران که کوفه نیست علی را صدا کنید!
یاری برای رهبر درد آشنا کنید!

مستضعفان تحمّل طغیان نمی کنند
فکر دو صد، امیر پشیمان نمی کنند

اصحاب فتنه! اشعثِ قیس عمروعاص ها
آه ای شریح! مانده عذاب و تقاص ها

تا از محرم و صفر اسلام زنده است
این نسل، مثل خسته امیران، نخفته است

صدها هزار رویش نو تا شکفته است
دنیا صدای نعره ی ما را شنفته است

«سید علیّ خامنه ای یاور توایم
خیبر شکن شویم که ما حیدر توایم»

«اسلام ناب بیمه شد از شور ناب ما»
شد بیمه از حضور شما انقلاب ما

پی شد جمل، معاویه ها لیک، مانده اند
صدها امیر بسته به دنیا نشسته اند

بیدار باش! جنگ به پایان نیامدست
پایان عمر دشمن قرآن نیامدست

هرگز طمع به کسب غنائم نگیردت
ورنه غرور فتح به مستی کشاندت

بیدار باش تنگه بگیریم در احد
دشمن کمین نشسته، بگرداند آن چه شد

بیدار! عمروعاص به پاتک نشسته است
زخمی تر است، چون که ابهّت شکسته است

تا قلّه غیر چند قدم، ره نمانده است
در بین راه، فتنه ی دیگر نهفته است

میزان رهروی ز ولایت، صلاح ماست
صبر و قیام و نور بصیرت، سلاح ماست

با خون وضو کنیم و بنوشیم از طهور
از انقلاب، راه بگیریم تا ظهور

صادق بیا و دعبل این قوم خسته باش
اندر پی وصال رفیقان رفته باش

راه علی و پیر جماران همین ره است
تنها مسیر شهر شهیدان همین ره است

(۱) تضمینی از شعر امام خمینی: این جاهلان که دعوی ارشاد می کنند/ در خرقه شان به غیر منم تحفه ای میاب


همه چیز درباره‌ی ارتش سایبری ایران

پنج‌شنبه 18 فوریه 2010

به احترام رفراندوم مردم

لوگوی جدید ارتش سایبری

لوگوی جدید ارتش سایبری

نام ارتش سایبری ایران زمانی بر سر زبان‌ها افتاد که در اولین حمله سایت توئیتر را مورد حمله قرار داد و در پیامی که در سایت قرار داده بود، از حمایت از اغتشاش در ایران توسط توئیتر انتقاد کرده بود. در پیام هکرها آمده بود: «آمریکا فکر می‎کند که دارد اینترنت را با دسترسی‎اش کنترل و مدیریت می‎کند، اما این طور نیست؛ این ما هستیم که اینترنت را با قدرت‌مان کنترل و مدیریت می‎کنیم. بنابراین، سعی نکنید مردم ایران را تحریک کنید که…»

سایت اصلی فتنه هک می‌شوند
پس از این سایت نوبت به موج‌کمپ رسید تا دامنه‌ی آن در اختیار ارتش سایبری ایران قرار گیرد. در اولین عکس‌العمل‌ها هک موج‌سبزآزادی با موضوع دستگیری‌ها گره خورد. برخی گفتند که هکی انجام نشده استو تنها مدیر این سایت دستگیر شده است. اما به روز رسانی مجدد سایت و خداحافظی تیم فعال آن، این گمانه هم باطل شد. برخی از دوستان در فرندفید می‌گفتند که مدیر موج‌سبز آزادی فاطمه شمس است که البته خارج از ایران ساکن است. از این جهت احتمال ارتباط بین دستگیری‌ها و هک شدن دامنه‌ی موج‌کمپ منتفی است.

جستجوگر چینی شکست
جستجوگر چینی بایدو هدف دیگری بود که ارتش سایبری ایران آن را از کار انداخت. این عمل موجی از سئوالات را درباره‌ی انگیزه‌ی هکرها ایجاد کرد. اما برخی گمانه‌زنی‌ها از قدرت‌نمایی ارتش سایبری حکایت می‌کرد. دامنه‌ی فیس‌بوک دات‌نت هم همزمان با بایدو مورد حمله قرار گرفت و هکرها با ورود به سرور فیس‌بوک صفحه‌ی اول آن را تغییر دادند. هرچند دامنه‌ی فیس‌بوک دات‌نت فعال نیست، اما باتوجه به این‌که با سایت اصلی روی یک سرور قرار دارند، بار دیگر قدرت ارتش سایبری ایران را نشان داد.

وقتی سازگارا ضایع می‌شود
محسن سازگارا (ضد انقلاب فراری) که همکار سیا محسوب می‌شود در برنامه‌ای از راه‌های مقابله با هکرهای ارتش سایبری سخن گفت و یک روز بعد، سایت او مورد حمله قرار گرفت. هکرها با طعنه خطاب به او نوشته بودند که به جای حرف زدن، اگر عرضه دارد، از هک شدن سایت خودش جلوگیری کند! علاوه بر سایت سازگارا، فیلم‌های یوتیوب او نیز پاک شد. وی در این فیلم‌ها به شیوه‌های عملیاتی علیه حکومت اشاره می‌کرد و زمینه‌های آشوب را فراهم می‌کرد.
سایت دیگری که توسط این ارتش هک شد، سایتک بود. این سایت اگرچه شاخص نبود، اما در جرگه سایت‌های جریان آشوب به شمار می‌رفت.

رادیو زمانه خاموش شد
رادیو زمانه در ۱۰ بهمن ۱۳۸۸ هک شد. در صفحه نخست آن، تصویری منقش به پرچم جمهوری اسلامی ایران و عبارت‌های «یاحسین (ع)» و «خلیج فارس» نوشته شد و در پیامی نوشت: «ارتش سایبری ایران به تمام مزدوران وطن‌فروش هشدار می‌دهد که در دامان اربابان خود نیز آن‌ها را راحت نمی‌گذارد.»
فرید حائری نژاد سردبیر رادیو زمانه در گفت‌وگو با بی.بی.سی تصریح کرد: حمله کنندگان تلاش کرده‌اند به داخل “سرور ” این سایت نفوذ کنند. آنها توانستند وارد حساب کاربری سایت شوند و حتی به داخل ایمیل‌های صاحبان حساب‌های کاربری نفوذ کرده‌اند؛ آنها تلاش کردند اطلاعات افراد در تماس با سایت را هم به دست بیاورند. وی همچنین به دویچه وله گفت: حمله کنندگان اول به سرور ما حمله کردند و پس از آن وارد ایمیل اکانت ما شدند و آخر سر دومین ما را تغییر دادند. حمله کنندگان کسانی هستند که چند هفته قبل به تویتر ضربه زدند.
رادیو زمانه از وابستگان به خانه آزادی در آمریکاست که با حمایت هلندی‌ها در آمستردام تشکیل شده است.

خبرنامه امیرکبیر
۱۷ بهمن خبرنامه امیرکبیر هک شد. در صفحه نخست آن، این‌بار تصویری منقش به پرچم یاحسین (ع) و «فإن حزب‌الله هم الغالبون» جای گرفت. در بخش انتهایی این تصویر، شعر زیر درج شده بود:
“اگر فرمان دهد رهبر، بتازیم
اگر او خواهد از ما، سر ببازیم
اگر صبر و قرار از ما بخواهد
بنشینیم و بسوزیم و بسازیم”

به احترام رفراندوم مردم
موج بعدی هک در ۲۳ بهمن رخ داد. سایت‌های جرس، تحول سبز و کلمه توسط هکرها مورد حمله قرار گرفت. اما این‌بار آرم تازه‌ای را برای این ارتش در نظر گرفته بودند: علامت اکسپلورر به همراه یک اسلحه کلاشینکف که روی آن صفر و یک‌هایی دیده می‌شود. در پیام منتشر شده توسط ارتش سایبری آمده است که این سایت به احترام رفراندم ۲۲ بهمن هک شده است.

گمانه‌زنی‌ها درباره هویت ارتش سایبری
برخی گانه‌زنی‌ها از ارتباط مرکز مبارزه با جرائم سازمان یافته سپاه با این گروه خبر می‌دهد. نام این مرکز زمانی بر سر زبان‌ها افتاد که شبکه‌ای از مدیران سایت‌های غیراخلاقی فارسی دستگیر شدند و در یک برنامه‌ی تلویزیونی از آنها اعتراف گرفته شد.
شیوه‌ی کشف این شبکه و دستگیری این افراد (به خصوص که بخشی از این شبکه خارج از ایران بودند) باعث شد تا شوک جدی به فعالان مجازی وارد شود که سپاه بر فضای اینترنت تسلط کامل دارد. همان زمان سایت‌های ضدانقلاب اعلام کردند که دستگیری پرنوگراف‌ها در حقیقت زنگ خطری برای کسانی است که اینترنت را فضای باز و ناشناسی می‌خواهند که مقاصد خود را پیگیری کنند.

متهم ردیف اول: روسیه
برخی هم از هکرهای اجاره‌ای سخن گفتند. به خصوص انگشت اتهام این بار نیز به سمت‌ هکرهای روسی نشانه رفت. این گمانه با نشانه‌شناسی طرح‌هایی که ارتش سایبیر ایران منتشر کرده است تقویت شد. وجود ستاره سرخ در صفحه نخست توئیتر باعث شد نام روسیه در صدر قرار گیرد. اما نکته این است که مگر نه این‌که ستاره سرخ روسی که از آن سخن می‌گویند، توپر است؟

من یک نفرم؛ با قدرت یک ارتش
اختر قاسمی از همکاران رادیو زمانه هم با اشاره به اختلال چند روز اخیر این سایت اعلام کرد: از اون جایی که همکاران زمانه امید به درست شدن آن داشتند متاسفانه خبر هک کامل را با تامل و با کمی صبر به دیگر همکاران دادند به طوری که خود من با ایمیل هک شده یکی از همکاران مدتی در چت بودم بدون اینکه متوجه شده باشم که کسی که با من صحبت می‌کند یک هکر است.
بعد از مشخص شدن اینکه فرد مخاطب من هکر است از او پرسیدم که “چرا این کار را انجام می‌دهند و هدفشان چیست؟ او گفت اولاً من یک نفرم و به اندازه یک ارتش کار می‌کنم و اسمم ارتش است. من یک جوان عادی و متخصص کامپیوتر هستم. بی.بی.سی و صدای آمریکا و زمانه که تبلیغی نمی‌گیرند و درآمدی ندارند، معلوم است که از کجا تامین می‌شوند و از براندازی حرف می‌زنند. ” از او پرسیدم چند سال داری، پاسخ داد ۲۱سال. او گفت ما نمی‌گذاریم کشورمان را “ری‌ست ” کنید.

زیر مجموعه‌ی پدافند سایبری سپاه
اما فرورتیش رضوانیه (طنزپرداز) در روزآنلاین داستان را جور دیگری روایت می‌کند:
طرح تشکیل ارتش سایبری ایران از سال ۸۴ در سپاه پاسداران مطرح شده بود، امابا افزایش تبلیغات علیه دولت نهم در اجرای آن تسریع به عمل آمد. مدتی بعد گروهی بسیار وسیع تشکیل شد که تعداد اعضای آن از چند نام بسیار فراتر می‌رود. واحد جذب نیروی انسانی ارتش سایبری به این ترتیب عمل می‌کند که تیم‌های ویژه‌ای پس از شناسایی هکرهای حرفه‌ای، با آن‌ها تماس گرفته و تهدید می‌کنند در صورتی که همکاری نکنند، روانه زندان خواهند شد.
سطح ارتباط و اطلاعات افراد تا حدی کنترل شده است که حتی بیشتر اعضای گروه هنوز از همکاری خود با ارتش سایبری اطلاعی ندارند. با توجه به استفاده از نخبه‌ها، سطح علمی ارتش سایبری با توجه به سابقه فعالیت بالای نفوذگران در ایران بسیار بالاست و قدرت این ارتش با توجه به هدف آن، قابل مقایسه با گروه‌های مشابهی است که در سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل فعالیت می‌کنند. گفتنی است “مرکز مبارزه با جرائم سازمان یافته سایبری” (پدافند سایبری سپاه) از همین افراد تشکیل شده است.
البته به نظر می‌رسد که فرورتیش رضوانیه به جای این گمانه‌زنی‌ها، در همان تخصص اصلی خود (طنزنویسی) فعالیت کند موفق‌تر است!

اطلاعات فنی از سایت ارتش سایبری
دامنه سایت ارتش سایبری ایران به صورت قانونی در یاهو به ثبت رسیده است. سرورهای آن در خارج از کشور قرار دارد. اما هنوز کسی نتوانسته است سایت آنها را متوقف کند. کل اطلاعاتی که از این ارتش موجود است، همین سایت و ایمیلی است که برا یارتباط در نظر گرفته‌اند.
تنها چند روز پیش از تولد ارتش سایبری، مؤسسه «Defense Tech» ایران را جزء پنج کشور دارای قوی‌ترین نیروی سایبری معرفی کرد.

ـــــــــــــــــــــــــــــ

پی‌نوشت: با توجه به این‌که لینک دادن به سایت‌های فیلتر شده جرم محسوب می‌شود، از لینک دادن به این سایت‌ها معذورم. خودتان با جستجو پیدایشان کنید!


دشمنی داریم که…

چهارشنبه 17 فوریه 2010

doshmane asli

دشمنی داریم که هروقت ما پیروزی به دست بیاوریم و شادی کنیم، می‌خواهد آن را در کام ما تلخ کند. اگر فرصتی به دست آوریم، دشمن می‌خواهد آن را به تهدید بدل کند.

‌ ‌

پیامکی با این مضمون برایم ارسال شده است که رهبری گفته‌اند مواظب باشید که دشمن مجدداً از این فرصت بعد از بیست و دو بهمن استفاده نکند که بخواهد باز شادی پیروزی بر فتنه را به کام ملت تلخ کند.
فارغ از صحت و سقم این جمله نکته‌ی مهمی در این میان وجود دارد که دشمن طی هشت ماه اخیر هر بهانه‌ای را که می‌توانست به شادی و بروز قدرت مردمی باشد به تهدید و ناراحتی مردم بدل کند. انتخاباتی را که ملت با رکوردی بالا به حمایت از نظام اسلامی برگزار کرده بودند، به درگیری و آشوب و اغتشاش بدل کردند. راهپیمایی روز قدس را که نماد ارزش‌ها و اهداف بین‌المللی انقلاب اسلامی بود، به صحنه مقابله با اندیشه‌های امام بدل کرد و سعی در مهار این انقلاب کرد.

‌ ‌

کاملاً واضح است که چنین دشمنی نمی‌خواهد آسودگی و آرامش در کشور برقرار باشد. و منافع دشمنان این کشور از همین طریق تأمین می‌شود. در موضوع هسته‌ای هم خیانت‌های همین افراد بود که باعث شد تا دولت‌های خارجی طمع دوباره به سرشان بزند و گام‌های دیگری را برای محروم‌کردن ایران از حقوق مسلم‌شان بردارند.

‌‌‌

اکنون هم در شرایط مشابهی هستیم. ملت تو دهنی جدی به فتنه‌گران داده است، چه در بیست و دوم بهمن و چه نه دی. اما دشمنی داریم که از دیدن این حقایق درس نمی‌گیرد و باز به دشمنی‌ش ادامه می‌دهد. عقلانیت حکم می‌کند، هرچند باید از پیروزی‌ها شد باشیم، اما نباید از این نکته غفلت کنیم که دضمن در صدد انتقام از این ملت برمی‌آید.

‌‌ ‌

از همین رو لازم است با دقت و شدت راه رفته را ادامه دهیم و تا خشکاندن ریشه‌های فتنه از پا ننشینیم. چنان چه امام خمینی گفته است: « همیشه با بصیرت و چشمانی باز به دشمنان خیره شوید و آنان را آرام مگذارید که اگر آنها را آرام بگذارید، لحظه‌ای آرامتان نمی‌گذارند.»