تعلیقی بر همایش سراسری قوهی قضائیه
اولینبار بود که در همایشهای رسمی که موضوع خاصی ندارند و باید سالانه برگزار شوند، شرکت میکردم. این را هم باید به تجربههای قبلیام بیافزایم. حاشیههای اینگونه همایشها معمولاً شیرین و خندهدار است. از سوتیهای بزرگان گرفته تا اینکه جوانترین شرکتکننده در همایش بودم و تا جزوه چند صفحهای که لیست تهیهکنندگانش دهها نفر است و …
حاشیههای پذیرایی هم همیشه ریسه رفتن دارد. از بزرگی که به جای برداشتن میوه، بشقاب را زیر میوه میزند، یا دوستی که از عجلهاش برای خوردنش در حال مردن و خفهشدن بود و تا سعی صفا و مروه میان دو سالن پذیرایی و … همه را میشد در دقایق پذیرایی دید و خندید و سردرد گرفت و گریه کرد و نخورد!
وقتی که میخواهی از دست کسی فرار کنی، بارها میبینیاش. سر میچرخانم در هر گوشهی سالن میبینمش. مجبور میشوم بروم و سلام و عرض ارادت کنم و پاسخ سئوالاتی که خودم هم جوابی برایشان ندارم را به دکتر میرمحمدصادقی بدهم. (کاش میشد فریاد میزدم که مسئول پاسخ به سئوالاتتان همین آدمی است که اینجا در حال پرسه زدن است!) یک چیز دیگر هم در این استادمان هست که خیلی دوستش دارم. با اینکه ردیف جلو نشسته است، روزنامه از دستش نمیافتد. بیخیال همهی سخنرانهاست. شاید هم یادش نیست که چند سال پیش خودش در همین قوهی قضائیه مسئول بود.
در این مراسم، آیتالله دری نجفآبادی برای شادی روح شهید آیتالله هاشمی شاهرودی علو درجات را خواستار شد و وزیر محترم دادگستری، آیتالله مروی را وزیر فقید دادگستری خواند!!!
تو این گرما یه لیوان شربت آلبالو بد نیست…