عدالت برای حسین درخشان
حسین درخشان را یکبار بیشتر ندیدم. در بخش اینترنت نمایشگاه رسانه های دیجیتال بودم و حسین آن روز آمد. راستش من با توجه به سابقه نمیتوانستم بیتوجه به آن کارها و آن سابقه و گذشته یکباره او را یک آدم حزباللهی دو آتشه بدانم. چند دقیقهای باهاش بودم. و رفت. چند دقیقه بعد او را در غرفه مقاومت اسلامی دیدم. ناراحت شدم و به دعوت مسئول غرفه رفتم و ساعتی با حسین بحث کردم.
باورش سخت بود که حسین درخشان میخواست همه گذشتهاش را نادیده بگیرم. نهایتاً حرفی زد که دهان من بسته شد: امام حسین هم از حر گذشت، گناه من از حر بیشتر است؟ دیگر چیزی نگفتم. گفتم باید زمان بگذرد تا معلوم شود…
البته زمانی نگذشت که دستگیر شد. کسی مسئولی دستگیریش را هم نپذیرفت. منتظر بودم آزاد شود تا بحث را ادامه دهیم.
آزاد نشد. چند ماه بعد در جلسهای که برای تقدیم شکایت از سران رژیم صهیونیستی به دادستان تهران (مرتضوی) داشتیم از او درباره حسین پرسیدم. گفت که تا چند روز دیگر در این باره مصاحبهای خواهد داشت. اتهام را سبالنبی ذکر کرد. چند روز قبل از آن هم همین حرف را سخنگوی دستگاه قضا گفته بود.
امیدوار بودم قبل از نوروز ۸۸ خبری برسد؛ اما نرسید. دکتر الهام را هم در خرداد ۸۸ دیدم. با او هم حرف زدم، هرچند او در جریان پرونده بود، اما کاری از پیش نبرد. فقط به یک نکته بسنده کرد که به نظرم حسین درخشان نباید در زندان باشد.
آخرین بار حمزه غالبی برای من از حسین درخشان پیغام آورد که خواسته بود برایش کاری کنم. آن موقع میدانستم که اتهام اصلیش چیست. وکیلش هم استاد خودم بود. گفته بود سختی زندان زیاد است و اگر میتوانم کاری کنم که پروندهاش به دادگاه برود.
نمیدانم چرا به من پیغام داده بود. حسین درخشان در آن آخرین و البته اولین دیدارمان ادعا میکرد که من را نمیشناسد، اما حالا برای من پیغام فرستاده بود. احساس مسئولیت میکردم.
سراغ وکیلش رفتم. اما به مقتضای حرفهاش از دادن اطلاعات طفره رفت. اما گفت که پرونده تا یک هفته دیگر به دادسرا میرود و مشکلات زندان هم کم شده است.
هفتهها گذشت و باز اثری پیدا نشد. باز سئوال کردم و باز همان جواب: هفتهی آینده به دادسرا میرود.
من نمیگویم که حسین درخشان بیگناه است، شاید گناهان سختی هم داشته باشد؛ اما شرع و قانون اقتضا میکند که پروندهاش به دادگاه برود. حکم عادلانهای برایش صادر شود. اما سختی دادن بیهوده به کسی که در زندان است، هیچ معنای خوبی ندارد. کاش بازجوها خودشان را جای متهم میگذاشتند و بعد …
ندانستن وضعیت و ابهام ِ عمومی ، بازار شایعه رو داغ میکنه. شفافیت اما وضعیت رو بهتر میکنه
ممنون محمدجان، ایشون رو نمیشناسم اما ما نیز آرزومندیم.
سلام بر رفیق خودم
آقی مفتاح
برادر خسته نباشید
اگه وقت کردی یه سری هم به من به زنید
سلام
آره یه بار هم یکی از دوستان از بچه های وبلاگی امضاء گرفت خطاب به مسئولین ولی فایده ای نداشت .
یک بار مطلبی نوشتم برایش ولی بسیاری از رفقا در این حوزه فعال شدند که کاری کنند و نشد که نشد. تازه من یک شناخت دورادور هم با خانواده اش دارم.
نظر من هم دقیقا همان نظر توست
لااقل اعدامش کنید ولی این طور بلاتکلیف واقعا زجر آور است
موافقم برادر
کاتب باشی
ظاهراً هوس کردهای تارنوشتت فیلتر بشه! 😉
بنام خدا. با مطلبی تحت عنوان” انتقاد کروبی از سازمان انتقال خون” به روزم. منتظر بازدید شما. یا علی
سلام
خیلی عالی بود
با مطلبی در باره ۱۴ خرداد بروز هستم
آقای مفتاح، با عرض سلام و ادب. چگون می شود به شما ایمیل زد.
سلام؛ ایمیل من اینه:
mohammad.saleh.meftah@gmail.com
سلام
فریب شیطان…
دیروز شیطان را دیدم.در حوالی میدان بساطش را پهن کرده بود؛فریب می فروخت.مردم دورش جمع شده بودند،
هیاهو می کردندوهول می زدند و بیشترمی خواستند.
توی بساطش همه چیز بود: غرور،حرص،دروغ وجنایت،جاه طلبی و…
هرکس چیزی می خرید ودر ازایش چیزی می داد.بعضی ها تکه ای از قلبشان را می دادند و
بعضی پاره ای از روحشان را.بعضی ها ایمانشان رامی دادندوبعضی آزادگیشان را.
شیطان می خندید ودهانش بوی گند جهنم می داد حالم را به هم می زد.دلم می خواست همه ی نفرتم را توی صورتش تف کنتم.
و..بقیه در آفاق ظهور
حتما سر بزنید
یا علی
[…] ۷ دیدگاه این مطلب ابتدا در وبلاگ آذرباد توسط آقای محمدصالح مفتاح نوشته شده. شما هم اگر مطلبی دارید از قسمت تماس با ما می […]
نمیدانم کجای اسلام نوشته اند: اگر کسی اشتباهاتی( هر چند بزرگ) داشت میشود تمام حقوق انسانی او را نادیده گرفت.
نمیدانم.
فعالان و افسران بیدار جنگ نرم را که در طول مدت این جنگ پر تلاش بوده ایدضمن تشکر و تقدیر از این همه کوشش از حضورشان خواهشمندیم تا در موعد مقرر با نصب بنر یا بیانیه و یا اسامی این عزیزان و یا مقاله و محتوا و نظرات خود در مورد جنگ نرم پست زده وبه جبهه وبلاگی غدیر اعلام فرمایند. باشد تا بار دیگر برگی زرین از وقایع انقلاب که در این فضا ورق خورد است را برای همیشه جاودانه سازید
سلام
بعد از مدت ها به وبلاگت آمدم این پست را که دیدم خیلی تعجب کردم! معمولا از دوستان هم فکر شما این حرکت ها بعید است…اما ای کاش”بازجوها خودشان را جای متهم میگذاشتند و بعد …”
سلام
وبلاگتون رو خوندم . خوب و مفید
جناب درخشان بلاخره چه بلایی سرش اومد……
فقط یادت باشد کافیست دستانت را به سمت یقه حسین ببری . . . مطمئن باش مثل فیلم مشکوک قتل عجیب و غریب ندا از چار جهت و شش سو فیلمت را می گیرند و می گذارند توی اینترنت تا همه دشمنان ببینند و از زور خوشحالی کیفشان کوک شود.
آری حالا خودت می دانی. . .وبقیه در وبلاگ آفاق ظهور. . .