ضرورت بازنگری در حقوق زن معاصر | مرتضی مطهری
مقتضیات عصر ما ایجاب میکند که بسیاری از مسائل مجدداً مورد ارزیابی قرار گیرد و به ارزیابیهای گذشته بسنده نشود. “نظام حقوق و تکالیف خانوادگی” از جمله این سلسله مسائل است. ولی از نظر ما، اساسیترین مسأله در مورد “نظام حقوق خانوادگی” -و لااقل در ردیف مسائل اساسی- اینست که آیا نظام خانوادگی نظامی است مستقل از سایر نظامات اجتماعی و منطق و معیار ویژهای دارد جدا از منطقها و معیارهائی که در سایر تأسیسات اجتماعی به کار میرود؟ یا هیچگونه تفاوتی میان این واحد اجتماعی با سایر واحدها نیست؟ بر این واحد همان منطق و همان فلسفه و همان معیارها حاکم است که بر سایر واحدها و مؤسسات اجتماعی؟
اینکه ما مدعی هستیم مسأله “نظام حقوقی زن در خانه و اجتماع” از مسائلی است که مجدداً باید مورد ارزیابی قرار گیرد و به ارزیابیهای گذشته بسنده نشود به معنی اینست که اولاً طبیعت را راهنمای خود قرار دهیم، ثانیاً از مجموع تجربیات تلخ و شیرین، چه در گذشته و چه در قرن حاضر، حداکثر بهرهبرداری نمائیم و تنها در این وقت است که نهضت حقوق زن به معنی واقعی تحقق مییابد. قرآن کریم، به اتفاق دوست و دشمن، احیا کننده حقوق زن است. مخالفان، لااقل این اندازه اعتراف دارند که قرآن در عصر نزولش گامهای بلندی به سود زن و حقوق انسانی او برداشت. ولی قرآن هرگز به نام احیای زن به عنوان “انسان” و شریک مرد در انسانیت و حقوق انسانی، زن بودن زن و مرد بودن مرد را به فراموشی نسپرد. به عبارت دیگر، قرآن زن را همانگونه دید که در طبیعت هست. از اینرو هماهنگی کامل میان فرمانهای قرآن و فرمانهای طبیعت برقرار است. زن در قرآن همان زن در طبیعت است . این دو کتاب بزرگ الهی یکی تکوینی و دیگری تدوینی با یکدیگر منطبقند. در این سلسله مقالات اگر کار مفید و تازهای صورت گرفته باشد. توضیح این انطباق و هماهنگی است.
در مورد حقوق زن در اجتماع نیز طبعا چنین تردید و پرسشی هست که آیا حقوق طبیعی و انسانی زن و مرد همانند و متشابه است یا ناهمانند و نامتشابه. یعنی آیا خلقت و طبیعت که یک سلسله حقوق به انسانها ارزانی داشته است، آن حقوق را دو جنسی آفریده است یا یک جنسی؟ آیا “ذکوریت” و “انوثیت” در حقوق و تکالیف اجتماعی راه یافته است یا از نظر طبیعت و در منطق تکوین و آفرینش، حقوق یک جنسی است؟
در نهضت احقاق حقوق زن در غرب، آنچه ما آنرا “مسأله اساسی در نظام حقوق خانوادگی” خواندیم، یعنی اینکه آیا این نظام بالطبع نظام مستقلی است و منطق و معیاری دارد جدا از منطق و معیار سایر مؤسسات اجتماعی یا نه؟ به فراموشی سپرده شد. آنچه اذهان را به خود معطوف ساخته بود همان تعمیم اصل آزادی و اصل تساوی در مورد زنان نسبت به مردان بود. به عبارت دیگر: در مورد حقوق زن نیز تنها موضوع بحث. “حقوق طبیعی و فطری و غیر قابل سلب بشر” بود و بس. همه سخنها در اطراف این یک مطلب دور زد که زن با مرد در انسانیت شریک است و یک انسان تمام عیار است، پس باید از حقوق فطری و غیر قابل سلب بشر، مانند مرد، و برابر با او، برخوردار باشد.
زن و مرد در انسانیت “برابرند” ولی دو گونه انسانند، با دو گونه خصلتها و دو گونه روانشناسی. و این اختلاف ناشی از عوامل جغرافیائی و یا تاریخی و اجتماعی نیست، بلکه طرح آن در متن آفرینش ریخته شده. طبیعت از این دوگونگیها هدف داشته است و هر گونه عملی بر ضد طبیعت و فطرت عوارض نامطلوبی به بار میآورد. ما همانطور که آزادی و برابری انسانها و از آن جمله زن و مرد را از طبیعت الهام گرفتهایم، درس، “یک گونگی” یا “دو گونگی” حقوق زن و مرد را و همچنین اینکه اجتماع خانوادگی، یک اجتماع لا اقل نیمه طبیعی است یا نه باید از طبیعت الهام بگیریم. این مسأله لا اقل قابل طرح هست که آیا دو جنسی شدن حیوانات و از آن جمله انسان یک امر تصادفی و اتفاقی است یا جزء طرح خلقت است؟ و آیا تفاوت دو جنس صرفا یک تفاوت سطحی ساده عضوی است و یا به قول آلکسیس کارل در هر سلول از سلولهای انسان شناسی از جنسیت او هست؟ آیا در منطق و زبان فطرت هر یک از زن و مرد رسالتی مخصوص به خود دارند، یا نه؟ آیا حقوق یک جنسی است یا دو جنسی؟ آیا اخلاق و تربیت دو جنسی است یا یک جنسی؟ مجازاتها چه طور؟ و همچنین مسؤولیتها و رسالتها.
یکی از سناتورهای ایالت کارولینای شمالی به نام “جی اروین” بعد از مطالعه جامعه امریکائی زنان و مردان متساوی الحقوق پیشنهاد میکند… قوانین خانوادگی همه باید تغییر کند، دیگر مردان نباید مسؤول قانون تأمین مخارج خانواده باشند …” این مجله مینویسد: “خانم مک دانیل میگوید: یکی از زنان به علت برداشتن وزنههای سنگین دچار خونریزی داخلی شده است ما میخواهیم به وضع سابق برگردیم، دلمان میخواهد مردان با ما مثل زن رفتار کنند نه مثل یک کارگر. برای طرفداران آزادی زنان این موضوع خیلی ساده است که در اتاقهای مجلل خود بنشینند و بگویند زنان و مردان با هم برابرند، زیرا تا کنون گذارشان به کارخانهها نیافتاده است. آنها خبر ندارند که بیشتر زنان مزدبگیر این کشور باید مثل من در کارخانهها کار کنند و جان بکنند. من این برابری را نمیخواهم، زیرا انجام کارهای مخصوص مردان از عهدهام برنمیآید. مردان از نظر جسمی از ما قویترند و اگر قرار باشد که ما با آنها رقابت شغلی داشته باشیم و کارمان نسبت به کار آنها سنجیده شود من به سهم خودم ترجیح میدهم که از کار برکنار شوم. امتیازاتی را که زنان کارگر ایالت اهایو از دست دادهاند به مراتب بیش از آن مزایائی است که توسط قانون حمایت کارگران کسب کردهاند. ما شخصیت زن بودن را از دست دادهایم، من نمیتوانم بفهمم از آن وقتی که آزاد شدهایم چه چیزی عایدمان شده است، البته امکان دارد عده معدودی از زنان وضعشان بهتر شده باشد ولی مسلما ما جزء آنها نیستیم”.
با سلام
دز جامه ی ما علیرغم اسلامی بودنش دز مواردی حقوق زنان نادیده گرفته میشود
پیا مبر میفرمایند
مردی که مهریه ی زنش را ظالمانه پرداخت نکند
زانی است این دز حالی است که ضمانت کیفری عدم پرداخت ان بر داشته شده
بسم الله.
یک- این که ما عنوان اسلامی را در جامعه مان یدک می کشیم اما تا رسیدن به جامعه ی آرمانی اسلامی راهی طولانی در پیش است. مواردش هم کم نیست. (اسلام به خود ندارد عیبی – هر عیب که هست از مسلمانی ماست) اما بگذارید در مثالتان مناقشه کنم.
دو- از مسلمات فقه است که مهریه نیز همچون سایر دیون است و مشابه آن برخورد خواهد شد و شما نیز مستحضرید که همه ی احادیث نمی توانند مستند حکم فقهی قرار گیرند. به خصوص این حدیث که بعید می دانم چنین در نظر داشته باشید که مطابق منطوقش عمل شود و اگر کسی مهریه را نپردازد به مجازات زنا محکوم شود!
سه- داشتن ضمانت اجرای کیفری لزوما به معنای حفظ حقوق نیست. همان گونه که در مطالبات مدنی نیز علی رغم احترامی که شرع و قانون برای مال قائل است ضمانت اجرای کیفری را جز در موارد محدودی اجازه نمی دهد.
چهار- متاسفانه امروزه مهریه جایگاه اصلی اش را ترک کرده است و به عنوان یک ضمانت اجرا برای ادامه زندگی زناشویی قرار گرفته است که اسن امر چندان صحیح نیست و امیدوارم که ما علاوه بر شکل اجکام اسلامی به مضامین و محتوای آن نیز توجه لازم را مبذول بداریم. ان شا الله
ba salam nemidonam chera yad gereftim ke bazi masael ro tojih konim dar keshvare ma hata bazi az masaeli ro ke ghoran behesh eshare karde be rahati ba tasvibe layeheei az etebar saghetash mikonan behtar bod manzore in hadis ro yani mohtavash ro motazaker mishodin
mehriye zemanate ejra nist va be in sorat ham dar nakhahad amad poshtvaneye mali va haghe zan asst va goyaye alagheye zoj be zojeash dar har sorat gharar dadane zemane ejrayiye keyfari baraye mehriye va tasvibe layehe dar zamineye maliyat gharar dadan bar mehriye aslan shiveye magholi nist agar shohar mehriyeye zan ra napardazad chetor maliyat pardakht shavad be dolat?dar morede inke eslam be zate khodnadarad eybi bayad arz kojam jozve badihiyat hast montahaye marateb barkhi afrad nemikhahand motanaseb ba share va ghanon amal konand ke motaasefane dar masoliyat haye kelidi ham gharar darand
omidvaram dar har mozoie say dar tojih kardane khali nadashte bashim
بسم الله؛
سرکار خانم شیوا؛ چند نکته را به اختصار در پاسخ به نظرتان می نویسم که امیدوارم به روشن شدن موضع نزاع کمک کند:
نخست: اشکال اول را بگذارید به نحوهی استدلالتان بکنم. چرا با ایراد تهمتی که اثباتش نمیکنید به خوانندهی مطلب از ابتدا استدلالات مخاطب را بیارزش میکنید که این در شأن یک بخث علمی نیست. شما گفتهاید که پاسخ من توجیه است و پس از آن نیز به مخالفت بعضی افراد با نص قرآن سخن گفتهاید که نمیدانم سخن اولتان چقدر صحیح و سخن دومتان چقدر مربوط به بحث است. اما در هرصورت ادعایی است بیدلیل و مغالطهایست نابخشودنی!!
دوم: گفتهاید که بهتر بود به مضمون حدیث اشاره میکردم. بنده از منطوق این حدیث (به فرض صحت سند) مستندی بر لزوم ضمانت اجرا برای مهریه را درک نمیکنم. کاش شما راهنماییمان فرمائید.
سوم: منظورتان از «پشتوانهی مالی و حق زن» چیست که نتیجهاش را با «لزوم ضمانت اجرای کیفری» قرین داشتهاید؟ مگر نه این است که اگر دین مالی باشد، همچون سایر دیون مرد را مدیون زن داشته و طبق قواعد عمومی، مرد را ملزم به ایفای آن قلمداد میکنیم؟ بحث بر سر حمایت کیفر از این حق است و آن نیاز به دلیلی دارد که بتواند صالح در این جایگاه باشد.
چهارم: به شما پیشنهاد میکنم که اندکی به مشکلات ناشی از ضمانت اجرای کیفری ناشی از عدم توان زوجه به پرداخت مهریه توجه کنید. اکنون بسیاری از زندانیان کشور به دلیل عدم پرداخت مهریهی همسزشان در زنداناند که این با فلسفهی مهریه سازگاری ندارد. همانگونه که خود نیز اشاره داشتهاید، مهریه هدیه (یا به تعبیری صداق) مرد است به همسرش. و اتفاقاً همین تعبیر ما را بر این میدارد که با این تعبیر و قاعدهی احسان (هرچند که مرد را برئالذمه نمیکند) برخورد سبکتری با وی شود.
ادامه دارد….
… ادامه
پنجم: بگذارید این بار من در جایگاه مدعی قرار بگیرم: در وبلاگتان «برای تغییر قوانین تبعیض آمیز» «به قوانین نابرابر و ظالمانه ای چون دیه، ارث، شهادت اعتراض» کردهاید. در حالی که شما خود را مدعی حمایت از اندیشههای اسلام و قرآن میدانید. من در جایگاه پاسخ به این سخن یا حمایت از نظام حقوقی اسلام در برابر زن نیستم و نه با اجتهاد پویا مخالفتی دارم. اما میخواهم بدانم که چرا شما قانون را چنان تفسیر میکنید که فقط حقوق برای زنان باشد و مردان را فراموش میکنید. انگار مردان را انسان ندانستهاید! این بار باید مردان راهپیمایی کنند که کمی هم به حقوق آنها توجه شود. هم خدا را میخواهید و هم خرما! هم حق طلاق و حق مساوی در دیه و ارث و شهادت و …! و در مقابل هم نفقه میخواهید و ضمانت اجرای کیفری برای عدم تأدیه مهریه و …! و هم خواستار سلب حقوقی همچون تعدد زوجات برای مرد و …!
کمی به فکر مردان بیچارهی مملکتی باشیدکه با اندیشههای شما قرار است بر آنها حکومت شود! پس مردان چه جایگاهی دارند؟!
ششم: در هرصورت آمادهی ادامهی بحث هستم و لینک شما را نیز در وبلاگم قرار دادم؛
با تشکر؛ یا علی مدد
با سلام در ابتدا تشکر می کنم از اظهار نظرتان.
در نکته چهارم منظورتان ضمانت اجرای کیفری ناشی از عدم توانایی زوج بود نه زوجه. درسته؟
دین ما دین کامل و جامعی است که در آن زن و مرد دارای حقوق مساوی هستند. براین اساس در جامعه کنونی این زنان نیستند که بر مردان حکومت دارند بلکه مردان هستند که بر زنان حکومت دارند.
اینکه خواهان تساوی حقوق زن و مرد در مواردی چون دیه و ارث و شهادت و … هستم دال بر نادیده گرفته شدن حقوق مردان نمی باشد چراکه قانون ما نسبت به حقوق مردان بسیار جامع و کامل تدوین شده پس جای هیچ گونه نگرانی نیست.
وقتی ضمانت اجرای کیفری عدم تادیه مهریه برداشته شده طبق لایحه ای که به تصویب رسیده بنابراین مشکل زندانیان ناشی از عدم پرداخت مهریه نیز تا حدودی مرتفع گردیده.
در جامعه ما متاسفانه علیرغم شعارهایی که در زمینه شان و مقام و منزلت زن سر میدهند به وفور مشاهده می شود که حقوق زنان در بسیاری از موارد نادیده انگاشته شده. سوال من این است زوجی که توانایی پرداخت مهریه را ندارد چرا در آغاز زندگی قبول زحمت می فرماید؟
چرا باید بر مهریه مالیات قرار دهند؟ در اخبار مشاهده شده که لایحه ای مبنی بر مالیات گذاشتن بر مهریه قرار داده اند که این مالیات از زمان تعیین میزان مهریه به تناسب مقدار آن اخذ می گردد این در حالیست که هنوز معلوم نیست که زوج مهریه را به زن خواهد پرداخت یا خیر؟
جایگاه مردان در قانون ما تثبیت شده است و این جای بسی تعجب است که شما با وجود این همه ترفیع درجه باز از بیچارگی مردان سخن می گویید.
با تشکر.
بسم الله؛
تذکرتان صحیح بود و اشتباه در تایپ. که البته مقدار کماش قابل اغماض است!
یک- ابتدا کمی میخواهم دربارهی معنای دین مداقه کنم. اقل دین را اگر اعتقاد به وحدانیت خدا و تعالیم کتابش بدانیم، پس خواست شما مبنی بر برابری ارث زن و مرد، خلاف نص صریح قرآن است که «للرجل مثل حظ الأنثیین» میداند. پس بگذارید اندکی صریحتر سخن بگوئیم. شما اگر حجیت قرآن یا حتی ظواهر آن را رد میکنید، از آن جهت وارد بحث شویم. ضمن اینکه اگر دلیلی بر نسخ این آیه ارائه میکنید کاملاً مستند باشد تا بتوان کلام خدا را به آن تخصیص زد یا نسخ کرد.
دو- مردانه بودن قانون یعنی چه؟ من نمیدانم چرا همه میخواهند به سر ما بکوبند که چون این قواعد در قانون است، پس قوانین مردانه تنظیم شدهاند! در حالی که این قواعد همیشه هم به دلیل حمایت مردان نیست. مثلاً دیه مرد که در حقیقت برای حمایت از زن است. چرا که مرد موظف به تأمین معاش زن است و هرگونه نقص یا فقدان وی برای همسر و فرزندانش ایجاد مشکل میکند، و معاش مرد مرده مد نظر قانونگذار نیست! بگذارید این گونه سخن را عوض کنم که چرا نظام حقوق زن را این چنین جزئی میبینید و در هر مورد قائل به برابری؟ چرا حقوق زن در اسلام و اندیشهی غرب را به شکل یک نظام نمیبینیم؟ مثلاً نفقه در برابر تمکین به زن تعلق میگیرد و از آن سو در برابر مهریه، حق طلاق در اختیار مرد است.
بله؛ حرف شما صحیح است که اسلام برابری در حقوق را قرار داده است، اما مگر همیشه لازم است که برابری فقط به شکل باشد؟ مثال زیبایی را شهید مطهری بیان میکند: میگوید که مثلاً از پدری یک زمین کشاورزی و یک دام به ارث رسیده است و دو فرزند دارد که یکی کشاورز و دیگر دامدار است؛ (به فرض برابری ارزشی آن دام و زمین کشاورزی) مصلحت حکم میکند که به کشاورز زمین کشاورزی و به دامدار، دام را بدهیم و این عین عدالت است. برابری همیشه در شکل یکسان نیست و این سخیفترین حالت ممکن است که ما بگوئیم تساوی فقط در شکل است.
سه- نوشتهاید که «وقتی ضمانت اجرای کیفری عدم تادیه مهریه برداشته شده طبق لایحه ای که به تصویب رسیده بنابراین مشکل زندانیان ناشی از عدم پرداخت مهریه نیز تا حدودی مرتفع گردیده.» نمیدانم با این قانون موافقید یا خیر. اما لااقل پذیرفتهاید که مشکلی بوده است و مرتفع گردیده است.
….ادامه
چهار- سئوال کردهاید که «زوجی که توانایی پرداخت مهریه را ندارد چرا در آغاز زندگی قبول زحمت می فرماید؟» من پاسخی حقوقی برای این سئوال ندارم. مسئله فرهنگی است که چرا عموماً مهریهها را متناسب با شأن و توانایی زوج تنظیم نمیکنیم و چرا این جریان خانمانبرانداز مهریههای سرساماور برچیدهنمیشود. من با شما همداستانم که نباید چنین باشد، اما مگر میتوان به این راحتی در برابر سنتهای غلط خانوادهها ایستاد. قانون به تنهایی پاسخ نمیدهد.
اما پیشنهاد آیت الله مکارم که هفتهی گذشته مطرح کردند در خور تإمل است. ایشان از قوه قضائیه خواستهاند تا عندالقدره و عند الاستطاعه را به جای عندالمطالبه بودن در عقدنامهها ذکر کنند تا مشکل رفع شود. http://www.iscanews.ir/fa/ShowNewsItem.aspx?newsitemid=134888
پنج- دربارهی وضع مالیات بر مهریه هم نظری ندارم. چون اطلاعی از قانونش ندارم. اما در صورت مذکرو در نوشتارتان، ضمان مالم یجب است و احتمالاً چندان معقول نباشد. اما از سوی دیگر شاید بتوان این فرض را در نظر گرفت که برای رفع مشکل عدم استطاعت که بسیار مشهود است، خواستهاند تا مانعی در برابر مهریههای سنگین قرار دهند. از این منظر نیز این قانون قابل تحلیل است.
شش- درباره جایگاه مردان در قانون باز هم تأکید میکنم که چگونه بر آن پای میفشارید، در حالی که اولویتهای حقوقی مردان را حذف و بر اولویتهای حقوق زنان تأکید میکنید. این به دور از انصاف است. چه حقوق تثبیتشدهای برای مرد است که زنان با داشتن آن از آن محروماند. (منکر حقکشیهای تاریخی نسبت به زنان نیستم، اما امروز کدام حق است که شما ادعا میکنید که از شما مسلوب شده است که چنین در فراقش ناله میکنید و خواستار بازگشتش هستید؟ آیا این امر مربوط به قانون است یا …)
یا رومی روم، یا زنگی زنگ! بالاخره باید وضعیت خود را در چنین واجهههایی از معنای دین و احکام مشخص کنیم. اسلام تا چه حد، صلاحیت دارد برای زندگی انسان حدود معلوم کند؟ هدف از دین چیست؟ حدود تعبد در احکام دین و منطقه الفراغ در زمینهی احکام اجتماعی تا کجاست؟ و دهها سئوال دیگر.
اینها مسائلی است که باید به آنها توجه داشت.
پاسخ در وبلاگ درج گردیده .
فکر میکردم بیش از این ها ادامه ی بحث براتون مهم باشه