مبانی انسانشناسی اسلام در جرمانگاری سقط جنین
۱. سقط جنین، یک جرم فطری بوده است و در طول تاریخ، هماره جرم محسوب میشده است و جرمزدایی از آن محصول دنیای مدرن است. در طول تاریخ همهی انسانها بر قبیح بودن این امر اتفاق نظر داشتهاند و آن را محکوم دانستهاند؛ فارغ از نوع جامعه و نوع دین و آئین و رسوم. همگان بر این باورِ مشترک پای فشردهاند که نباید جنین را از حق حیاتش محروم کرد. و این اتفاق نظر، بنای عقلاء را در این مسأله نشان میدهد. از این رو نمیتوان بیتوجه به ادلهی تاریخی مسأله را نگریست و نادیدهاش انگاشت.
۲. همچنان که در نکتهی نخست گفته شد، جرمزدایی از سقط جینین، محصول دنیای مدرن است و باید آن را در متن دنیای مدرن ریشهیابی کرد. شاید یکی از اقتضائات دنیای مدرن و امروزین، عدم تعهد انسانها نسبت به یکدیگر باشد. عدم تعلق و عاطفه میان اعضای یک خانواده، در دنیای امروز به شدت مشهود است. دیگر فرزند از ترک پدر و مادر، ناراحتی و تألم چندانی ندارد. و پدر و مادر نیز پذیرفتهاند که در سنین کهنسالی، جایی در میان خانوادهی خود ندارند و باید به خانهی سالمندان بروند. این را به این صورت به این مسئله مربوط میدانم که انسانهای مدرن، امروز فقط به سلامت و تمامیت جسمانی خود اهمیت میدهند و به صورت کاملاً فردگرایانه ای به زندگی و قواعد حاکم بر آن نظر میکنند. از این رو فقط به فکر راحتی و رفاه خود هستند و جامعه و دیگران را در نظر نمیآورند. از این رو هر چیزی را که تعلق برایشان ایجاد کند نفی میکنند. همچنین آزادی روابط جنسی میان افراد جامعهی مدرن، که از آثار این جریان است، باعث میشود تا افراد نخواهند که از آن اثری بماند و خود را بدنام کنند و یا تعلقات خاصی برایشان ایجاد کند. تولد فرزند چنین رابطه ای باعث سرافکندگی شخصیشان خواهد شد و این امر برای آنها و زندگی آیندهشان چندان خوشآیند نخواهد بود. اگر در فضای یک اندیشهی مدرن به سراغ این موضوع بگردیم، پاسخ روشنتر خواهد شد. ترویج آزادی جنسی -که امری قبیح و بنیان برانداز است- ، مخالفت با زندگی خانوادگی –بخصوص اگر تعلقات را بیشتر کند- و نیز آزادی سقط جنین، همه در یک چارچوب زندگی خاص معنا مییابد که جریانهای فمینیستی، در جهت ترویج چنین معنایی از زندگیاند و شاید باید به این نکته توجه کرد که این نوع نگاه بریا همهی زندگیها لزوماً مسأله نیست.
۳. اسلام به انسان کرامت «ذاتی» بخشیده است. بگذارید که بر روی کلمهی ذاتی بیشتر توجه کنیم. انسان بما هو انسان، موجودی باارزش و توانایی این را دارد تا با اختیار خود به کمال برسد. انسان جانشین خداست و قطعاً حفظ جان و تمامیت انسانی او، اولین قطعیت بر نفی قتل اوست. انسان موجودی است که میتواند رشد کند و خود را به بالاترین مراتب انسانی برساند و اسلام این زمینه را برای او به موجب فطرت، عقل و دین فراهم ساخته است. پس انسان در لسانِ دین موجودی ذاتاً ارزشمند است. این امر را به خصوص پس از دمیده شدن روح در بدن او باید به رسمیت شناخت. چرا که او انسانی است و میتواند به بالاترین مراتب رشد برسد.
۴. عدم برتری جان یک انسان بر انسان دیگر، یکی از اصول نظام جزای اسلام است. همانگونه که در اکراه نیز بحث میشود، اکراه اگر برای قتل دیگری باشد، نمیتواند مجوزی برای انجام این عمل محسوب شود. ارزش انسان به ذات اوست و نه ظاهر او. از این رو هیچ انسانی، حتی اگر احتمال نزدیک به یقین بر مرگ نیز داشته باشد، نمیتواند با قتل انسان دیگر خود را برهاند. هم مسئولیت دنیوی متوجه این انسان خواهد بود و هم اخروی.
۵. در مسأله سقط جنین، سیاست جنایی اسلام، سیاست حفظ دماء است. به نظر اسلام و بر اساس آیهی شریفهی «من قتل مؤمناً متعمداً فجزاؤه جهنم خالدین فیها … » . خون مسلمان از درجهای از احترام برخوردار است که ریختن خون وی، عذاب جهنم را به دنبال دارد. در این بین اسلام فرقی را از جهت کوچکی و بزرگی، پیری و جوانی، زن و مرد قایل نیست و ریختن خون انسان را به طور کلی منع کرده است. از نظر اسلام جنین دارای روح و مانند یک انسان کامل دارای ارزش و احترام است. و هیچ ضرورتی نمیتواند جواز سقط جنین بالقوهای را صادر کند.
۶. ضعف قدرت جنین بر حمایت ودفاع از خود: آیا این خلاف انصاف نیست جنینی را که قدرت دفاع از خود ندارد به علت زورمداری و قدرت طلبی انسان، از بین برود و کسی هم در قبال آن دفاع نکند؟ آیا این مسأله به تنهایی نمیتواند جوابگوی فلسفهی حرمت سقط در اسلام باشد؟ آیا وضع حکم از جانب خداوند یک نوع دفاع از موجود بی دفاع نیست؟
۷. خداوند باری تعالی در قرآن، انسانها را از نابود کردن فرزندان خود از ترس و فقر و گرسنگی باز داشته است و به مردم این هشدار را داده که به هیچ عنوان از ترس مسایل مادی این عمل زشت را مرتکب نشوند. «و لا تقتلوا اولادکم خشیه املاق نحن نرزقهم و ایاکم ان قتلهم کان خطاء کبیراً» به همین مضمون آیات دیگری نیز در سورههای مختلف قرآنی ذکر شده است که نشانگر این میباشد که مسلمانان از قتل اولاد خود نهی شدهاند. با توجه به استدلال این آیات میتوان مفهوم آن را به قبح از بین بردن جنین که دارای قابلیت ایجاد حیات و تبدیل شدن به انسان زنده را داراست، تسری دارد. چرا که قیاس در این موارد از نوع منصوص العله است.
۸. عقاب پیش از وقوع جرم: گاه اشکال وارد میشود که در بارداریهای ناخواستهای که میدانیم، این فرزند آیندهی خوبی ندارد و توانایی رفع حوائج او نیست، آیا نمیتوان مجوزی بر سقط او صادر کرد تا برای حفظ جامعه، هم آیندهی او را خراب نکنیم و هم آیندهی جامعه را؟ در اینجا اشکال میکنیم مگر شما به آینده مطمئن هستید؟ آیا اطلاع شما افادهی یقین میکند و یا اینکه صرفاً یک احتمال یا حداکثر ظن است؟ آیا ندیدهاند انسانهایی را که در شرایط بد از نظر فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی بودهاند وتوانستهاند به بالاترین مدارج علمی و انسانی نائل شوند؟ مگر نه اینکه بسیاری از انسانهای بزرگ، به فرزندانشان سختی دادهاند و احیاناً او را از برخی امکانات و بهرهها محروم کردهاند تا او با تلاش خود بتواند رشد کند آن را تحصیل کند. هم قدرش را بداند و هم خودش رشد کند. اینها نافی این نیست که محیط و شرایط بر وضعیت انسان مؤثر است. بلکه در صدد این است با برشمردن برخی از ادله بگوید که لزوماً آینده را نمیتوان با برشمردن برخی از شرایط پیشبینی کرد. تا زمانی که نتوان آینده را به صورت قطع پیشبینی کرد، چه مجوزی وجود دارد که انسانی را از حق حیاتش محروم کرد.
۹. حتی اگر یقین حاصل شود که این فرزند آینده به خیر نخواهد شد، چرا باید حکم به مجازات کرد؟ مگر عمل مجرمانهای رخ داده است که او را از زندگی محروم کنیم؟ بنای عقلاء و از اصول مسلم حقوقی و انسانی است که در چنین مواردی نمیتوان پیش از آنکه عمل ناشایستی رخ دهد، فرد را به مجازات محکوم کنیم. وجود عنصر مادی در وقوع یک جرم بسیار مهم و غیرقابل اغماض.
با این مقدمات میتوان باز جرمانگاریِ سقط را با ادلهی کوتاه و اختصاری، زیر سئوال برد؟ نگارنده لازم میداند تا انسانها طالب حقیقت، این موضوع انسانی را با نگاهی باز و عمیق و به دور از جنجالهای سیاسی دنبال کنند. آیندهی زندگی انسانی به پاسخ همین سئوالات بستگی دارد.