یادم نمیرود روزهای بعد از انتخابات سوم تیر. خیلی امیدوارم بودیم به آیندهای که پیش روست. آن روزها به شهرهای کوچک و بزرگ رفته بودیم و برای احمدینژاد تبلیغ کرده بودیم. امیدوار بودیم که بعد از یک دوره اصلاحطلبی شدید که بعد از یک دوره حکومت تکنوکراتها رخ داد، میتوانیم رایحه خوش خدمت را استشمام کنیم و این بار کسانی به قدرت برسند که ضمن پایبندی به ارزشها کشور را در مسیر پیشرفت و عدالت به پیش برانند. اما این همه ماجرا نیست…
نقدهایی که نگفتیم
در اولین سالگرد سوم تیر مطلبی نوشته بود درباره نقد درون گفتمانی؛ گفته بودم که باید مراقبت کنیم تا این نهال نوپا که در جریان اصولگرایی ریشه دارد، ضربه نبیند و منحرف نشود. اما یکی از دوستان که از چهرههای شاخص جریان احمدینژادی شد، انتقاد کرد و گفت «باید از این دولت حمایت کنیم. اگر احمدینژاد زمین بخورد تا سالهای سال دیگر دولت اصولگرایی توان سربرآوردن نخواهد داشت.»
توجیه کردیم
احمدینژاد در دیدار با دانشجویان دانشگاه امام صادق علیهالسلام در خرداد ۸۷، احمدینژاد در پاسخ به انتقادات حوزه فرهنگی کشور فرافکنی کرد و گفت که انتقادات متوجه رهبری است. صفارهرندی وزیر من نیست و مورد نظر رهبری بوده است. همان موقع هم در دانشگاهمان خیلی حاشیه ساخت. اما توجیهگران قهار، آمدند و توضیح دادند که چرا همهاش شما انتظار دارید دولت کاری بکند؟ اصلاً خود ِ ما امام صادقیها برای احمدینژاد چه کردهایم که حالا طلبکار شدهایم. و سخنها گفتند از اینکه احمدینژاد تنهاست و … . هرچه فریاد زدیم که باید علیه این سخنان احمدینژاد موضع بگیریم کسی گوش نکرد.
مطلقگویی کردیم
نزدیک انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ با یکی از اساتید ِ معظم که به عنوان منتقد دولت شناخته میشد صحبت میکردیم. میگفت باید به احمدینژاد رای داد و از او حمایت کرد. بینقد و بیشرط. چرا که احمدینژاد گفتمان انقلاب را زنده کرده است. هرچه از نقدهای وارد بر احمدینژاد گفتیم –که البته خودش هم قبولشان داشت- قبول نکرد که احمدینژاد شاخص نیست و مطلق نباید او را برگزید.
خیرالموجودین بود
ما در سال ۸۴ به احمدینژاد رای دادیم و برای او تبلیغ کردیم، اما نه به عنوان یک انسان آرمانی. به عنوان خیرالموجودین. به عنوان فردی که در قیاس با سایر کاندیداها بیشتر به آرمانها قرابت دارد. به او رای دادیم تا موسوی و کروبی و رضایی نیایند. خاطرات بد ما از دوران اصلاحات به قدری تلخ بود که حکومت دوباره آنها در کشور به یک کابوس بیشتر شبیه بود تا چیز دیگر.
دولت پاکسازی شد
احمدینژاد در پایان دور اول ریاست جمهوری، بیشتر وزرای ولایی را برکنار کرد. صفار هرندی، باقر لنکرانی، محسنی اژهای، پورمحمدی و …. حالا هم نوبت به خیلیهای دیگر رسیده است. دوران وزارت متکی هم به پایان رسمی خودش میرسد، اما قبل از پایان رسمی، وزیر خارجه جر مقام رسمی و تشریفاتی وظیفهای نداشتند. نمایندگان ویژه رئیس جمهور نماینده دولت در مذاکرات و ارتباطات بودند. هرچند با حکم حکومتی رهبری این مقامات از بین رفت، اما کارویژههایش باقی بود.
نهی از منکر نکردیم
رئیس جمهور دروغ گفت. هاله نور و امثال اینها ایجاد شد. سکوت کردیم. تهمت زد، حرف نزدیم. همه را به یک چوب راند، و از دایره انقلاب و اسلام خارج کرد. حرفی نزدیم. از بودجه هزار میلیاردی مشایی سئوال نکردیم. از این همه بیاخلاقی سیاسی در کشور گله نکردیم. باور ناشتیم که خدا از ما نمیگذرد.
زنگ خطرهایی که جدی نگرفتیم
روزهای بعد از انتخابات یک شوک خبری آمد: دکتر احمدینژاد، آقای مشایی را به عنوان معاون اول منصوب کرد. خیلیهایی که از قبل نسبت به مشایی نذکر داده بودند و او را فردی بیرون از چارچوبها قلمداد میکردند، اینبار ساکت ننشستند. به خصوص اینکه گفته میشد مقام معظم رهبری در نامهای به رئیس جمهور گفته بودند که مشایی را عزل کند و او استنکاف کرده بود. انتشار رسمی و علنی نامه و معلوم شدن این نکته که واقعاً احمدینژاد از ولایت اطاعت ندارد، موجی از سرخوردگی را برای حامیان او به دنبال داشت. به خصوص آنکه در دوران فتنه درگیریها و توجهاتی که به سمت ضدانقلاب بود، به سمت دولت متوجه گردید که مبادا دفعه بعد اینان در برابر خیمه ولایت بایستند.
آیت الله به میدان آمد
شاگردان آیت الله مصباح یزدی و خود ایشان از حامیان اصلی احمدینژاد در سال ۸۴ بودند. پیش از عید شنیده بودم که ایشان جمعی از یاران نزدیک و معتمدشان را جمع کردهاند و تذکر دادهاند که این جریان فراماسونری و انحرافی است. این سخن از عالمی که بخش عظیمی از پشتوانه روحانی و معنوی جریان احمدینژاد را بر دوش گرفته بود، بسیار معنادار است. پیش از آن هم انتقاداتی از وضع آموزش و پرورش و فرهنگ مطرح کرده بودند، اما این موضعگیری اخیر قابل قیاس با انتقادات پیشین ایشان نیست.
حمایتهایی که بی حساب نبود
حمایتهای رهبری از احمدینژاد باعث میشد که ما هم همواره وظیفه بدانیم که از ایشان دفاع کنیم. رهبری می گوید این دولت نیاز بیشتری به حمایت دارد، چون بیشتر در معرض تهمت و حمله است. می گوید بیشتر حمایت می کنم چون بیشتر کار می کند. حمایت می کنم چون رئیس جمهور است. حمایت می کنم چون محبوب مردم است. اما اگر این حمایتها نبود، شاید زودتر از اینها مردم بر احمدی نژاد میشوریدیم. اما احمدینژاد امروز سرکشی کرده است؛ آن هم علیه ولی فقیه.
آزمون ولایتمداری
انگار احمدینژاد یادش رفته است که چگونه رای مردم را به دست آورده است. یادش رفته است که گفته بود «زندگی در نظام ولایت فقیه تمرین زندگی در جامعه مهدوی است» اما انگار در این آزمون سربلند بیرون نیامد. او ایستاد. علیه ولایت ایستاد و هرلحظه که بیشتر بایستد بیشتر سقوط میکند. آقای احمدینژاد شما رفوزه شدید.
یادم نمیرود روزهای بعد از انتخابات سوم تیر. خیلی امیدوارم بودیم به آیندهای که پیش روست. آن روزها به شهرهای کوچک و بزرگ رفته بودیم و برای احمدینژاد تبلیغ کرده بودیم. امیدوار بودیم که بعد از یک دوره اصلاحطلبی شدید که بعد از یک دوره حکومت تکنوکراتها رخ داد، میتوانیم رایحه خوش خدمت را استشمام کنیم و این بار کسانی به قدرت برسند که ضمن پایبندی به ارزشها کشور را در مسیر پیشرفت و عدالت به پیش برانند. اما این همه ماجرا نیست…
نقدهایی که نگفتیم
در اولین سالگرد سوم تیر مطلبی نوشته بود درباره نقد درون گفتمانی؛ گفته بودم که باید مراقبت کنیم تا این نهال نوپا که در جریان اصولگرایی ریشه دارد، ضربه نبیند و منحرف نشود. اما یکی از دوستان که از چهرههای شاخص جریان احمدینژادی شد، انتقاد کرد و گفت «باید از این دولت حمایت کنیم. اگر احمدینژاد زمین بخورد تا سالهای سال دیگر دولت اصولگرایی توان سربرآوردن نخواهد داشت.»
توجیه کردیم
احمدینژاد در دیدار خصوصی با دانشجویان دانشگاه امام صادق علیهالسلام در خرداد ۸۷، احمدینژاد در پاسخ به انتقادات حوزه فرهنگی کشور فرافکنی کرد و گفت که انتقادات متوجه رهبری است. صفارهرندی وزیر من نیست و مورد نظر رهبری بوده است. همان موقع هم در دانشگاهمان خیلی حاشیه ساخت. اما توجیهگران قهار، آمدند و توضیح دادند که چرا همهاش شما انتظار دارید دولت کاری بکند؟ اصلاً خود ِ ما امام صادقیها برای احمدینژاد چه کردهایم که حالا طلبکار شدهایم. و سخنها گفتند از اینکه احمدینژاد تنهاست و … . هرچه فریاد زدیم که باید علیه این سخنان احمدینژاد موضع بگیریم کسی گوش نکرد.
مطلقگویی کردیم
نزدیک انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ با یکی از اساتید ِ معظم که به عنوان منتقد دولت شناخته میشد صحبت میکردیم. میگفت باید به احمدینژاد رای داد و از او حمایت کرد. بینقد و بیشرط. چرا که احمدینژاد گفتمان انقلاب را زنده کرده است. هرچه از نقدهای وارد بر احمدینژاد گفتیم –که البته خودش هم قبولشان داشت- قبول نکرد که احمدینژاد شاخص نیست و مطلق نباید او را برگزید.
دولت پاکسازی شد
احمدینژاد در پایان دور اول ریاست جمهوری، بیشتر وزرای ولایی را برکنار کرد. صفار هرندی، باقر لنکرانی، محسنی اژهای، پورمحمدی، دانش جعفری و …. حالا هم نوبت به خیلیهای دیگر رسیده است. دوران وزارت متکی هم به پایان رسمی خودش میرسد، اما قبل از پایان رسمی، وزیر خارجه جر مقام رسمی و تشریفاتی وظیفهای نداشتند. نمایندگان ویژه رئیس جمهور نماینده دولت در مذاکرات و ارتباطات بودند. هرچند با حکم حکومتی رهبری این مقامات از بین رفت، اما کارویژههایش باقی بود.
نهی از منکر نکردیم
رئیس جمهور دروغ گفت. هاله نور و امثال اینها ایجاد شد. سکوت کردیم. تهمت زد، حرف نزدیم. همه را به یک چوب راند، و از دایره انقلاب و اسلام خارج کرد. حرفی نزدیم. از بودجه هزار میلیاردی مشایی سئوال نکردیم. از این همه بیاخلاقی سیاسی در کشور گله نکردیم. باور ناشتیم که خدا از ما نمیگذرد.
زنگ خطرهایی که جدی نگرفتیم
روزهای بعد از انتخابات یک شوک خبری آمد: دکتر احمدینژاد، آقای مشایی را به عنوان معاون اول منصوب کرد. خیلیهایی که از قبل نسبت به مشایی نذکر داده بودند و او را فردی بیرون از چارچوبها قلمداد میکردند، اینبار ساکت ننشستند. به خصوص اینکه گفته میشد مقام معظم رهبری در نامهای به رئیس جمهور گفته بودند که مشایی را عزل کند و او استنکاف کرده بود. انتشار رسمی و علنی نامه و معلوم شدن این نکته که واقعاً احمدینژاد از ولایت اطاعت ندارد، موجی از سرخوردگی را برای حامیان او به دنبال داشت. به خصوص آنکه در دوران فتنه درگیریها و توجهاتی که به سمت ضدانقلاب بود، به سمت دولت متوجه گردید که مبادا دفعه بعد اینان در برابر خیمه ولایت بایستند.
آیت الله به میدان آمد
شاگردان آیت الله مصباح یزدی و خود ایشان از حامیان اصلی احمدینژاد در سال ۸۴ بودند. پیش از عید شنیده بودم که ایشان جمعی از یاران نزدیک و معتمدشان را جمع کردهاند و تذکر دادهاند که این جریان فراماسونری و انحرافی است. این سخن از عالمی که بخش عظیمی از پشتوانه روحانی و معنوی جریان احمدینژاد را بر دوش گرفته بود، بسیار معنادار است. پیش از آن هم انتقاداتی از وضع آموزش و پرورش و فرهنگ مطرح کرده بودند، اما این موضعگیری اخیر قابل قیاس با انتقادات پیشین ایشان نیست.
حمایتهایی که بی حساب نبود
حمایتهای رهبری از احمدینژاد باعث میشد که ما هم همواره وظیفه بدانیم که از ایشان دفاع کنیم. رهبری می گوید این دولت نیاز بیشتری به حمایت دارد، چون بیشتر در معرض تهمت و حمله است. می گوید بیشتر حمایت می کنم چون بیشتر کار می کند. حمایت می کنم چون رئیس جمهور است. حمایت می کنم چون محبوب مردم است. اما اگر این حمایتها نبود، شاید زودتر از اینها مردم بر احمدی نژاد میشوریدیم. اما احمدینژاد امروز سرکشی کرده است؛ آن هم علیه ولی فقیه.
آزمون ولایتمداری
انگار احمدینژاد یادش رفته است که چگونه رای مردم را به دست آورده است. یادش رفته است که گفته بود «زندگی در نظام ولایت فقیه تمرین زندگی در جامعه مهدوی است» اما انگار در این آزمون سربلند بیرون نیامد. او ایستاد. علیه ولایت ایستاد و هرلحظه که بیشتر بایستد بیشتر سقوط میکند. آقای احمدینژاد شما رفوزه شدید.