متن کامل قانون مجازات اسلامی
متن لایحهی قانون مجازات اسلامی جدید را از طریق برخی دوستانم گرفتم و آن را روی اینترنت منتشر میکنم. امیدورام از نظراتتان من را محروم نکنید.
دانلود کنید!
متن لایحهی قانون مجازات اسلامی جدید را از طریق برخی دوستانم گرفتم و آن را روی اینترنت منتشر میکنم. امیدورام از نظراتتان من را محروم نکنید.
دانلود کنید!
۱٫ Déjà vu اصلاحی است که از زبان فرانسه وارد زبانهای دیگر شده است، به طوری که دیگر در زبانهای دیگر کسی آن را غریبه نمیداند. اگر این اصطلاح را در دیکشنری بیابید، مقابلش معنای «پیشآگاهی» را خواهید یافت. یعنی انسان در اولین برخورد با چیزی احساس میکند که قبلاً هم آنجا یا آن شخص را دیده است.
۲٫ فیلم Déjà vu با کارگردانی تونی اسکات و بازی زیبای دنیزل واشنگتن دیدم. انصافاً از آن فیلمهایی بود که آدم را به فکر فرو میبرد. در داستان این فیلم، ادعا شده است که دولت آمریکا از طریق یک برنامهی تحقیقاتی، به قدرت نسبی تسلط بر زمان دست یافته است که میتواند گذشته را در چهار روز و شش ساعت و شش دقیقه و ۴۵ ثانیه پیش نشان دهد البته در همهی مکانها! نه دیوار و نه هیچ چیز دیگر، مانعی برای دولت آمریکا نخواهد بود. یکی از مأموران ATF با ورود به این دستگاه، جلوی یک عملیات تروریستی را که در گذشته واقع شده بود میگیرد و احتمالاً زمان به صورت موازی در دو مسیر جریان مییابد و از همین رو افراد احساس میکنند که این تصاویر یا افراد را پیش از این هم دیدهاند.
۳٫ سه سال پیش کتاب «خانهی پریان» نوشتهی تورج زاهدی را به توصیهی یکی از دوستان از کتابخانه گرفتم و در فرصت مقتضی (چه زمانی بهتر از وسط امتحانات پایان ترم!) خواندم. در این کتاب، شخص اول داستان، جوانی است که بر زمان تسلط یافته است و با این توانایی گذشتهی یک نفر را که در آینده بدبخت شده است، عوض میکند. در جریان این داستان، میفهمد که اولین کسی نیست که این توانایی را یافته است، عرفای دیگری هم بودهاند که این حالت را داشتهاند و میتوانستهاند در حال، گذشته و آینده سیر کنند.
۴. تابستان همان سال، در اردوی جهادی، همکار دکتر سپهری (استاد فلسفه و کلام) بودیم. حین بیل زدن و درست کردن ملات با هم دربارهی مفهوم زمان در اندیشهی صدرایی از او پرسیدم. میگفت انسان، مقهور زمان و مکان نیست. آنچه او را محدود میکند، علقهی اوست با دنیا ماده. یعنی روح انسان، میتواند بر فراز زمانها و مکانها حرکت کند. در میان عوالم، فقط عالم ماده (دنیا) است که محدود است. اما انسان محدود به این دنیا نیست. یعنی انسان همچنان که در عالم ماده است، در عالم برزخ و قیامت نیز هست. این همان معنای بازگرداندن خودِ عمل به انسان در آخرت است. یعنی اکنون هم قیامت است و هم عالم ذر. هر عملی در واقع امر بر ذات انسان تأثیر میگذارد.
اما آیا ممکن است انسان با این تسلط بتواند گذشته را تغییر دهد؟
۵. دین، حقیقت انسان را روح میداند که نشئهای الهی است. «نفخت فیه من روحی». در اثبات وجود روح به عنوان موجودی مجرد و فارغ از زمان و مکان، به حالت پیشآگاهی استناد میشود. میگویند که انسان در خواب (یا بیداری)، با استفاده از قدرت روح میتواند در زمان و مکانها سیر کند و احتمالاً تصویری مبهم از آن را در حافظهی خود داشته باشد.
۶٫ در مباحث عرفانی، تسلط به نفس یا روح را یکی از مراحل کمال معرفی میکنند. حتی انسان میتواند بر خاطرات نیز مسلط شود و حتی تصاویری را دیگر در ذهنش هم یادآور نشود. (نه مثل امثال من که هیچ نمازشان را با ذهن متمرکز نخواندهاند!) اما در نگاه غرب، حتی چنین مسألهای را که با عقل مدرن قابل توجیه نیست، در تخیل خود به ماشین نسبت میدهند. اینها تفاوت ریشهای میان غرب و اندیشهی معنویتگراست.
۱. چند روزی گرفتار نشریهی تازهمان «صبا» شدهام که وقتم را بسیار میگیرد. امیدوارم که پس از آمادهشدن بر روی نت نیز انتشار یابد. دربارهی وحدت حوزه و دانشگاه، جنبش دانشجویی و روشنفکری مطالبی نگاشته شده است.
۲. روز ۲۷ آذرماه، به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه، در ویژهبرنامهای که از شبکهی سوم سیما پخش خواهد شد، میزگردی دانشجویی داشتهام که آن را هم میتوانید مشاهده کنید.
۳. روز چهارشنبه پنجم دیماه نیز همایش دانشجویی زندانزدایی با حضور اساتید و حقوقدانان برجسته در فرهنگسرای قانون برقرار است. دوستان زیادی زحمت کشیدهاند که امید دارم که به موفقیت و سلامت برگزار شود.
۴. دوست عزیزم، محمد مهدویاشرف، از تجمع مقابل قوهی قضائیه تصاویری در وبلاگش قرار داده است که دیدناش خالی از لطف نیست. برای نمونه:
هرگز مفسدان اقتصادی را از خود مرنجان!
یا علی مددی
————————
پـ نـ: با پوزش از دوستان، این برنامه در ساعت ۱۶:۳۰ پخش شد و به علت عدم اطلاع به موقع از زمان پخش، خودم نیز نتوانستم آن را ببینم.
در اکثر کشورها این دو نهاد اجرای حقوق بشر و حمایت از آن را عهده دار شده اند. نهادهایی که خارج از حیطه و عملکرد دولتها فعالیت می کنند. نهادهای ملی از جمله مهمترین نهادهای غیر دولتی است که در کشورهای مختلف این نقش را به عهده دارد.
شاید در یک تعریف ساده و ابتدایی بتوان نهاد ملی را به صورت یک موسسه زیر نظر حاکمیت دانست که خدماتی را که جنبه ملی و عمومی دارد به مردم ارائه می نماید ولی تابع سیاستها و برنامه های دولت نیست و این نوع عملکرد اسـت کـه تا حد زیادی نهادهای ملی را به سازمانهای غیر دولتی و بیش از همه به «موسسات عمومی غیردولتی» شبیه می نمایاند.
ایده تاسیس این نهادها به سال ۱۹۴۶ و درخواست شورای اقتصادی و اجتماعی ملل متحد برای ایجاد گروههای اطلاع رسانی یا کمیته های محلی حقوق بشر برمیگردد. در سال ۱۹۶۰ شورا، در قطعنامه ای نقش منحصر به فرد نهادهای ملی را در حمایت و ارتقای حقوق بشر، به رسمیت شناخت و از دولتها خواست که نسبت به تشکیل چنین نهادهایی اقدام نمایند و ایده ها و اطلاعات خود را در این موضوع با دبیرکل درمیان بگذارند. در این روند، گزارشهای مربوط به اطلاعات دریافت شده به طور منظم توسط دبیرکل ملل متحد به کمیسیون حقوق بشر، مجمع عمومی و کشورهای عضو ارائه میشد.
بنابراین از زمان تاکید مجدد بر نهادهای ملی از سال ۱۹۹۵، سازمان ملل در سال ۱۹۹۷ به ۱۸ دولت برای ایجاد نهاد ملی، خدمات مشورتی و مالی ارائه نموده است که عبارت بودند از: ارمنستان، بنگلادش، کامبوج، فیجی، گرجستان، لیبریا، مالاوی، ماداگاسکار، موریس، مغولستان، نپال، پاپوا گینه نو، رواندا، افریقای جنوبی، سریلانکا، تایلند، اوگاندا و زامبیا.
از نخستین کنفرانس نهادهای ملی (۱۹۹۱) در پاریس – که به تصویب «اصول پاریس» انجامید – تاکنون کنفرانس هر دو سال یکبار به طور گردشی در اروپا، امریکا، افریقا و آسیا- اقیانوسیه برگزار شده است و اکنون کنفرانس به یک مجمع برای تبادل اطلاعات و تجربه ها تبدیل شده است که نویدبخش همکاری های بعدی میان اعضا خواهد بود. هفتمین کنفرانس، سپتامبر ۲۰۰۴ به وسیله کمیسیون ملی حقوق بشر جمهوری کره در سئول با مشارکت کمیته بینالمللی هماهنگی نهادهای ملی و دفتر کمیسیونر عالی حقوق بشر ملل متحد برگزار شد. در کنفرانس هفتم نمایندگان نهادهای ملی بنین، بورکینافاسو، چاد، غنا، کنیا، مالاوی، موریتانی، مراکش، نیجر، نیجریه، سنگال، افریقای جنوبی، تانزانیا، اوگاندا و زامبیا از افریقا، بولیوی ، کلمبیا، گواتمالا، گویان، مکزیک و ونزوئلا از امریکا، افغانستان، استرالیا، فیجی ، هنگ کنگ، هند، نپال، زلند نو، فلسطین، جمهوری مالدیو، تایلند و فیلیپین از آسیا – اقیانوسیه، آلبانی، دانمارک، فرانسه، گرجستان، آلمان، یونان، قزاقستان، جمهوری قرقیزستان، لوکزامبورگ، ایرلند شمالی، نروژ، روسیه، اسپانیا و اکراین از اروپا و همچنین ۱۲ سازمان غیردولتی (NGO) از کشورهای افریقای جنوبی، اوگاندا، مصر، هنگ کنگ، هند، اندونزی، ژاپن، تایلند، فیلیپین، ویتنام، سوییس و بریتانیا حضور داشتند.
مفهوم نهاد ملی حقوق بشر اگرچه بر یک سازمان با وظایف ویژه تعریف شده در زمینه حقوق شهروندی دلالت دارد؛ با این حال هیچ دو نهادی وجود ندارند که کاملا شبیه هم باشند. البته باید دانست که ماهیت نهادهای ملی، اداری است؛ نه قضایی یا تقنینی و این نکتهای مهم در شناخت نهاد ملی است.
در بسیاری از کشورها نیز، کمیسیونهای حقوق بشر به عنوان نهاد ملی و برای تضمین اجرای موثر قوانین و مقررات مربوط به حقوق بشر، تاسیس شده اند. کمیسیونها مستقل از ارگانهای دولتی دیگرند گرچه ممکن است ملزم شده باشند تا به قوه مققنه یا هر مقام صالحی، به طور منظم گزارش دهند. اعضای کمیسیون که شرایط و موانع انتخاب آنها در هر کشوری ممکن است متفاوت باشد، معمولا هرکدام یک علاقه خاص، تجربه یا مهارت در زمینه حقوق بشر دارند. همچنین ممکن است اعضای نمایندگان طبقات شغلی (حرفه ای)، احزاب سیاسی یا مناطق جغرافیایی مختلف سهمیه بندی شده باشند.
برداشتی از کتاب مجموعه مقالات حقوق شهروندی؛ انتشارات قوه قضائیه
۱. سقط جنین، یک جرم فطری بوده است و در طول تاریخ، هماره جرم محسوب میشده است و جرمزدایی از آن محصول دنیای مدرن است. در طول تاریخ همهی انسانها بر قبیح بودن این امر اتفاق نظر داشتهاند و آن را محکوم دانستهاند؛ فارغ از نوع جامعه و نوع دین و آئین و رسوم. همگان بر این باورِ مشترک پای فشردهاند که نباید جنین را از حق حیاتش محروم کرد. و این اتفاق نظر، بنای عقلاء را در این مسأله نشان میدهد. از این رو نمیتوان بیتوجه به ادلهی تاریخی مسأله را نگریست و نادیدهاش انگاشت.
۲. همچنان که در نکتهی نخست گفته شد، جرمزدایی از سقط جینین، محصول دنیای مدرن است و باید آن را در متن دنیای مدرن ریشهیابی کرد. شاید یکی از اقتضائات دنیای مدرن و امروزین، عدم تعهد انسانها نسبت به یکدیگر باشد. عدم تعلق و عاطفه میان اعضای یک خانواده، در دنیای امروز به شدت مشهود است. دیگر فرزند از ترک پدر و مادر، ناراحتی و تألم چندانی ندارد. و پدر و مادر نیز پذیرفتهاند که در سنین کهنسالی، جایی در میان خانوادهی خود ندارند و باید به خانهی سالمندان بروند. این را به این صورت به این مسئله مربوط میدانم که انسانهای مدرن، امروز فقط به سلامت و تمامیت جسمانی خود اهمیت میدهند و به صورت کاملاً فردگرایانه ای به زندگی و قواعد حاکم بر آن نظر میکنند. از این رو فقط به فکر راحتی و رفاه خود هستند و جامعه و دیگران را در نظر نمیآورند. از این رو هر چیزی را که تعلق برایشان ایجاد کند نفی میکنند. همچنین آزادی روابط جنسی میان افراد جامعهی مدرن، که از آثار این جریان است، باعث میشود تا افراد نخواهند که از آن اثری بماند و خود را بدنام کنند و یا تعلقات خاصی برایشان ایجاد کند. تولد فرزند چنین رابطه ای باعث سرافکندگی شخصیشان خواهد شد و این امر برای آنها و زندگی آیندهشان چندان خوشآیند نخواهد بود. اگر در فضای یک اندیشهی مدرن به سراغ این موضوع بگردیم، پاسخ روشنتر خواهد شد. ترویج آزادی جنسی -که امری قبیح و بنیان برانداز است- ، مخالفت با زندگی خانوادگی –بخصوص اگر تعلقات را بیشتر کند- و نیز آزادی سقط جنین، همه در یک چارچوب زندگی خاص معنا مییابد که جریانهای فمینیستی، در جهت ترویج چنین معنایی از زندگیاند و شاید باید به این نکته توجه کرد که این نوع نگاه بریا همهی زندگیها لزوماً مسأله نیست.
۳. اسلام به انسان کرامت «ذاتی» بخشیده است. بگذارید که بر روی کلمهی ذاتی بیشتر توجه کنیم. انسان بما هو انسان، موجودی باارزش و توانایی این را دارد تا با اختیار خود به کمال برسد. انسان جانشین خداست و قطعاً حفظ جان و تمامیت انسانی او، اولین قطعیت بر نفی قتل اوست. انسان موجودی است که میتواند رشد کند و خود را به بالاترین مراتب انسانی برساند و اسلام این زمینه را برای او به موجب فطرت، عقل و دین فراهم ساخته است. پس انسان در لسانِ دین موجودی ذاتاً ارزشمند است. این امر را به خصوص پس از دمیده شدن روح در بدن او باید به رسمیت شناخت. چرا که او انسانی است و میتواند به بالاترین مراتب رشد برسد.
۴. عدم برتری جان یک انسان بر انسان دیگر، یکی از اصول نظام جزای اسلام است. همانگونه که در اکراه نیز بحث میشود، اکراه اگر برای قتل دیگری باشد، نمیتواند مجوزی برای انجام این عمل محسوب شود. ارزش انسان به ذات اوست و نه ظاهر او. از این رو هیچ انسانی، حتی اگر احتمال نزدیک به یقین بر مرگ نیز داشته باشد، نمیتواند با قتل انسان دیگر خود را برهاند. هم مسئولیت دنیوی متوجه این انسان خواهد بود و هم اخروی.
۵. در مسأله سقط جنین، سیاست جنایی اسلام، سیاست حفظ دماء است. به نظر اسلام و بر اساس آیهی شریفهی «من قتل مؤمناً متعمداً فجزاؤه جهنم خالدین فیها … » . خون مسلمان از درجهای از احترام برخوردار است که ریختن خون وی، عذاب جهنم را به دنبال دارد. در این بین اسلام فرقی را از جهت کوچکی و بزرگی، پیری و جوانی، زن و مرد قایل نیست و ریختن خون انسان را به طور کلی منع کرده است. از نظر اسلام جنین دارای روح و مانند یک انسان کامل دارای ارزش و احترام است. و هیچ ضرورتی نمیتواند جواز سقط جنین بالقوهای را صادر کند.
۶. ضعف قدرت جنین بر حمایت ودفاع از خود: آیا این خلاف انصاف نیست جنینی را که قدرت دفاع از خود ندارد به علت زورمداری و قدرت طلبی انسان، از بین برود و کسی هم در قبال آن دفاع نکند؟ آیا این مسأله به تنهایی نمیتواند جوابگوی فلسفهی حرمت سقط در اسلام باشد؟ آیا وضع حکم از جانب خداوند یک نوع دفاع از موجود بی دفاع نیست؟
۷. خداوند باری تعالی در قرآن، انسانها را از نابود کردن فرزندان خود از ترس و فقر و گرسنگی باز داشته است و به مردم این هشدار را داده که به هیچ عنوان از ترس مسایل مادی این عمل زشت را مرتکب نشوند. «و لا تقتلوا اولادکم خشیه املاق نحن نرزقهم و ایاکم ان قتلهم کان خطاء کبیراً» به همین مضمون آیات دیگری نیز در سورههای مختلف قرآنی ذکر شده است که نشانگر این میباشد که مسلمانان از قتل اولاد خود نهی شدهاند. با توجه به استدلال این آیات میتوان مفهوم آن را به قبح از بین بردن جنین که دارای قابلیت ایجاد حیات و تبدیل شدن به انسان زنده را داراست، تسری دارد. چرا که قیاس در این موارد از نوع منصوص العله است.
۸. عقاب پیش از وقوع جرم: گاه اشکال وارد میشود که در بارداریهای ناخواستهای که میدانیم، این فرزند آیندهی خوبی ندارد و توانایی رفع حوائج او نیست، آیا نمیتوان مجوزی بر سقط او صادر کرد تا برای حفظ جامعه، هم آیندهی او را خراب نکنیم و هم آیندهی جامعه را؟ در اینجا اشکال میکنیم مگر شما به آینده مطمئن هستید؟ آیا اطلاع شما افادهی یقین میکند و یا اینکه صرفاً یک احتمال یا حداکثر ظن است؟ آیا ندیدهاند انسانهایی را که در شرایط بد از نظر فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی بودهاند وتوانستهاند به بالاترین مدارج علمی و انسانی نائل شوند؟ مگر نه اینکه بسیاری از انسانهای بزرگ، به فرزندانشان سختی دادهاند و احیاناً او را از برخی امکانات و بهرهها محروم کردهاند تا او با تلاش خود بتواند رشد کند آن را تحصیل کند. هم قدرش را بداند و هم خودش رشد کند. اینها نافی این نیست که محیط و شرایط بر وضعیت انسان مؤثر است. بلکه در صدد این است با برشمردن برخی از ادله بگوید که لزوماً آینده را نمیتوان با برشمردن برخی از شرایط پیشبینی کرد. تا زمانی که نتوان آینده را به صورت قطع پیشبینی کرد، چه مجوزی وجود دارد که انسانی را از حق حیاتش محروم کرد.
۹. حتی اگر یقین حاصل شود که این فرزند آینده به خیر نخواهد شد، چرا باید حکم به مجازات کرد؟ مگر عمل مجرمانهای رخ داده است که او را از زندگی محروم کنیم؟ بنای عقلاء و از اصول مسلم حقوقی و انسانی است که در چنین مواردی نمیتوان پیش از آنکه عمل ناشایستی رخ دهد، فرد را به مجازات محکوم کنیم. وجود عنصر مادی در وقوع یک جرم بسیار مهم و غیرقابل اغماض.
با این مقدمات میتوان باز جرمانگاریِ سقط را با ادلهی کوتاه و اختصاری، زیر سئوال برد؟ نگارنده لازم میداند تا انسانها طالب حقیقت، این موضوع انسانی را با نگاهی باز و عمیق و به دور از جنجالهای سیاسی دنبال کنند. آیندهی زندگی انسانی به پاسخ همین سئوالات بستگی دارد.
بالای تابلوی کلاس نوشته شده بود:
ایها القوم الذی فی المدرسه
کل ما حصلتموها وسوسه
فکرکم ان کان فی غیر الحبیب
مالکم فی النشأه الأخری نصیب
شیخ بهایی
* * * * * *
شعر کاملش را جستجو کردم. شعری از مولانا آمد که در آن این شعر هم به تلمیح آمده بود:
علم رسمی سر به سر قیل است و قال
نی از او کیفیتی حاصل نه حال
علم نبود غیر علم عاشقی
ما بقی تلبیس ابلیس شقی
زان نگردد بر تو هرگز کشف راز
گر بود شاگرد تو صد فخر راز
کل من لم یعشق الوجه الحسن
قرب الرحل الیه و الرسن
یعنی آن کس را نباشد مهر یار
بهر او پالان و افساری بیار
هر که نبود مبتلایی ماه رو
اسم او از لوح انسانی بشو
سینه ی خالی ز مهر گلرخان
کهنه انبانی بود پر استخوان
چند و چند از حکمت یونانیان؟
حکمت ایمانیان را هم بدان
صرف شد عمرت به بحث نحو و صرف
از اصول عشق هم خوان یک دو حرف
با دف و نی، دوش آن مرد عرب
وه چه خوش می گفت از روی طرب
ایها القوم الذی فی المدرسه
کل ما حصلتموها وسوسه
فکر کم ان کان فی غیر الحبیب
ما لکم فی النشاه الاخری نصیب
فاغسلو یا قوم عن لوح الفؤاد
کل علم لیس ینجی فی المعاد
ساقیا یک جرعه از روی کرم
بر بهایی ریز از جام قدم
تا کند شق پرده ی پندار را
هم بچشم یار بیند یار را
جزیره کوچک آلکاتراز در خلیج سانفرانسیسکو جزیره آلکاتراز (Alcatraz) اولین بار توسط فردی به نام جوان دی آیالا (Juan de Ayala) کشف شد و نام آلکاتراز از لغت پلیکان در زبان اسپانیایی – با ریشه عربی – و از کلمه AlBatross، در زبان انگلیسی به معنی نوعی مرغابی دریایی گرفته شده است.
جزیره آلکاتراز در مرکز خلیج سانفرانسیسکو در کالیفرنیا واقع شده است و تا سالها قبل به عنوان یک محدوده نظامی شناخته شده بود و پس از آن نیز امن ترین زندان در جهان به شمار می رفت.
اما امروزه این جزیره با نظارت آژانس پارک های ملی آمریکا، به مکانی تاریخی تبدیل شده و به عنوان بخشی از جاذبه های توریستی این ایالت در معرض دید همگان قرار می گیرد. بازدیدکنندگان می توانند با استفاده از قایق به این جزیره که در لیست مکان های تاریخی ملی قرار دارد، سفر کنند و از آن دیدن کنند.
تاریخچه
آلکاتراز در سال ۱۸۵۰ به عنوان تاسیسات نظامی بنا شد و پس از آن تا سال ۱۹۳۳ بعنوان یک زندان نظامی کاربری داشت. در ماه آگوست سال ۱۹۳۴ به زندان فدرال تبدیل شد و ۲۹ سال مقر جنایتکاران حرفه ای از جمله آل کاپون، رابرت فرانکلین استرود – که به پرنده باز آلکاتراز معروف بود – و آلوین کارپیس که با سابقه ترین زندانی آلکاتراز به شمار می رفت و … بود.
این جزیره به علاوه، محل سکونت کارکنان زندان و خانواده هایشان نیز محسوب می شد و امروز همه ساله با حضور ساکنان جزیره در دومین هفته ماه آگوست جشن سالگرد افتتاح زندان آلکاتراز برگزار می شود.
در ۲۱ ماه مارس سال ۱۹۶۳، به دستور رابرت اف کندی، این تبعیدگاه که حدود ۲۵۰ زندانی در آن اقامت داشتند برای همیشه تعطیل شد. این اقدام علت های مختلفی داشت، از جمله سنگین بودن هزینه اداره آن نسبت به دیگر زندان ها و آلوده کردن آب خلیج سانفرانسیسکو بر اثر فاضلاب آن؛ علاوه بر این مسلم بود که ساختن یک زندان معمولی جدید که در خشکی قرار داشته باشد، آسانتر از پرداخت هزینه های سرم سام آور آلکاتراز بود.
نمایی از داخل ساختمان زندان آلکاتراز در سال ۱۹۶۹ بومیان آمریکایی از قبایل مختلف در حالیکه خود را “بومیان قبایل آمریکا” نامیدند، این جزیره را اشغال کردند. هدف آنها از تحصن در جزیره درخواست تاسیس یک مرکز آموزشی – فرهنگی در آنجا بود و برای رسیدن به منظور خود به تخریب ساختمان های جزیره پرداختند. سرانجام پس از ۱۸ ماه دولت آمریکا آنها را مجبور به ترک این ناحیه کرد، نتیجه این تحصن تاسیس یک حکومت جدید خودگردان بود.
از سال ۱۹۳۷ تا کنون آلکاتراز موضوع بسیاری از فیلم های سینمایی بوده؛ این جزیره به “صخره” نیز معروف است و در سال ۱۹۹۶ فیلمی به همین نام در رابطه با آکاتراز ساخته شد.
مهم ترین فرارهای آلکاتراز
در طول ۲۹ سال، هیچ فرار موفقی در این تبعیدگاه ثبت نشد و در تمام تلاش هایی که انجام شد یا زندانیان هدف شلیک گلوله قرار گرفتند و یا در آب های خلیج غرق شدند. از بین ۳۶ نفر زندانی که اقدام به فرار کردند، ۷ نفر با شلیک گلوله به قتل رسیدند، ۲ نفر غرق شدند، ۵ نفر مفقود الاثر شدند و بقیه مجددا توسط ماموران زندان دستگیر شدند.
اما در میان باید اشاره کنیم که دو زندانی موفق به فرار از جزیره شدند، یکی در سال ۱۹۴۵ و دیگری در سال ۱۹۶۲ که هردو دستگیر شدند و مجددا به زندان برگردانده شدند.
از دیگر فرارهای معروف می توان به سه زندانی یکی به نام فرانک موریس و دو برادر به نا های جان و کلارنس انگلین، اشاره کرد. آنها در تاریخ ۱۱ ژوئن سال ۱۹۶۲ از سلول هایشان ناپدید شدند، داستان این فرار در فیلمی به نام “فرار از آلکاتراز” به تصویر کشیده شده است. با وجود شواهد اندکی که مبنی بر اثبات کشته شدن این سه تن یافته شد، آنها را غرق شده فرض کرده و در لیست گمشدگان قرار دادند.
روزانه در اخبار، به نام زندانهای متفاوتی اشاره میشود. یکی، دخمه نامیده میشود، دیگری را به استعاره هتل مینامند.. سوای تصور عموم، برخی زندانها چنان شرایط دهشتناکی دارند، که به واسطه آن، شهره میگردند. برخی دیگر برعکساند.
زندان اجارهای
عجیبترین زندان د نیا “سن پترو” در بولیوی قرار دارد که ظرفیت آن ۸۰۰ نفر است. در آنجا مجرمین باید برای سلولی که در آن زندانی هستند اجاره پرداخت کنند. تمام آنها کار میکنند تا بتوانند مخارج زندگی و اجاره خود را تامین کنند. تعداد زیادی از زندانیان با زن و بچههایشان در این زندان زندگی میکنند.
یکی از جاذبههای توریستی آن این است که آنها میتوانند آزادانه از این زندان دیدن کنند و اگر مایل باشند و اجاره سلول خود را پرداخت کنند میتوانند شب را در آنجا بگذرانند.
تعداد توریستهایی که از این زندان دیدن میکنند بسیار زیاد است. چون معروف است که در تمام بولیوی کوکایین مرغوب و ارزان را در آنجا میتوان تهیه کرد. شایع است که پلیس فقط برای گرفتن رشوه به آنجا میرود.
زیباترین زندان
زیباترین زندان جهان “مرکز قضایی لیوبن” در اسیتیارمارک واقع در اتریش میباشد. ظرفیت این زندان ۲۰۵ نفر میباشد.
این زندان توسط یک آرشیتکت معروف اتریشی ساخته شده است که بیشتر شبیه هتلی زیبا است تا زندان. بسیاری از خلافکاران آرزو دارند در این زندان محکومیت خود را بگذرانند و آدمهای عادی به شوخی میگویند که دلشان میخواهد خلافی انجام دهند تا آنها را به این زندان ببرند.
گرانترین زندان
زندان ایالتی “سان کوانیتن” در کالیفرنیا که گرانترین زندان دنیا محسوب میشود. چون در یکی از مناطق گران ساخته شده است و از تجهیزات بالایی برخوردار میباشد. تخمین زده شده است که قیمت آن بین ۸۰ تا ۱۰۰ میلیون دلار است. بعضی عقیده دارند که با ارزشترین ملک دولتی در تمام آمریکا میباشد.
کوچکترین زندان
کوچکترین زندان دنیا “سارک” نام دارد و درجزیره گورنزی (بین فرانسه و انگلیس) واقع شده است. گنجایش این زندان دو نفر بیشتر نیست و درسال ۱۸۵۶ میلادی ساخته شده است.
امنترین زندان
امنترین زندان دنیا “الکاتراس” در خلیج سانفرانسیکو در ایالت کالیفرنیا میباشد که ظرفیت آن ۱۳۶ نفر بود.. شهرت این زندان در این است که از امنیت فوقالعادهای برخوردار بود و هیچکس نمیتوانست از آن فرار کند. تمام کسانی که قصد فرار از این زندان را داشتند دستگیر شدهاند. دور تا دور این زندان را آب فرا گرفته است. هم اکنون این زندان بسته شده است.
خبرسازترین زندان
هم اکنون خبرسازترین زندان، زندان ابوغریب که در ۲۳ کیلوی بغداد واقع شده است. این زندان ابتدا به خاطر جنایات رژیم بعث عراق در شکنجه و اعدام مخالفان خود و پس از اشغال عراق توسط نیروهای امریکایی در مورد شکنجه و آزار و اذیت جنسی زندانیان عراقی توسط نظامیان آمریکایی شهرت بینالمللی یافت. عکسهای شکنجهشدن زندانیان ابوغریب توسط نظامیان آمریکایی در مطبوعات تمام دنیا به چاپ رسیده است.
شلوغترین زندان
شلوغترین زندان جهان “کرستی” درسن پیترزبورک روسیه قرار دارد. ظرفیت این زندان ۳هزار نفر میباشد ولی همواره حداقل ۱۰ هزار نفر در آن زندانی هستند. فضای اعلام شده برای هر زندانی ۴متر مربع ذکر شده است و ۱۵ دقیقه برای استحمام در هفته که به علت شلوغی هیچکدام رعایت نمیشود.
زندان شیاطین
امنترین زندان دنیا “ادزسوپرماکس” در شهر فلورانس در ایالت کلرادو قرار دارد. این زندان که به شیطان زندانها معرف است تصویری را که از یک زندان در ذهن انسانها وجود دارد، خشن و با امنیت بالا را داراست. ظرفیت این زندان ۵۵۰ نفر است و به آلکاتراس مدرن شهرت پیدا کرده است. در سال ۱۹۹۴ تاسیس شده است و فقط جنایتکاران خطرناک را در آن نگهداری میکنند. در آنجا زندانیان هیچگونه ارتباطی باهم ندارند و ۲۲ ساعت از شبانه روز را در سلول انفرادی به سر میبرند.
زندان بدون پنجره
زندان آمریکایی گوانتانامو در خلیج گوانتانامو درجنوب شرقی کوبا واقع شده است. این زندان بخاطر داشتن شرایط بسیار سخت زندانیان از نظر جسمی و روحی و اینکه زندانبانان اجازه دارند تا از هر روشی برای شکنجه کردن زندانیان استفاده کنند معروف است. هم اکنون ۵۰۰ مظنون تروریست در آن زندانی هستند. در این زندان حتی یک پنجره نیز وجود ندارد.
در گزارش سازمان ملل از ایالات متحده آمریکا خواسته شده است که بدون تاخیر بیشتر ۵۰۰ زندانی را که در گوانتانامو دارد یا محاکمه و یا آزاد کند. کوفی عنان دبیر کل سازمان ملل بعد از انتشار این گزارش گفت: “دیر یا زود این زندان باید بسته شود و ابراز امیدواری کرد که آمریکا هرچه زودتر این زندان را تعطیل کند.”
از شنیدن خبر صدور حکم جلب چند دانشجوی عدالتخواه در شیراز بسیار عصبانی هستم و به دوستان خبرنگارم هم توصیه کرده ام که تا می توانند در این زمینه کمک کنند تا فریاد عدالتخواهی مهجور نماند.
ولی هنوز عصبانیتم فروکش نکرده؛ تا جایی که این هفته در جلسه هفتگی سخنگوی دولت هم نتوانستم ناراحتی ام را پنهان کنم. اول یک سوال درباره واکنش دولت به این حکم از الهام پرسیدم و گفتم که نظر دولت درباره حرکت قوه قضائیه که به جای مبارزه با مفسدین گردن کلفت، برای دانشجویان عدالتخواه در شیراز حکم جلب صادر کرده، چیست؟
سربالا جوابم را داد و البته حق هم داشت چون محدودیت دارد… بالاخره وزیر دادگستری است و رابط دولت با دستگاه قضایی … خودش هم اشاره ای به همین نکته کرد که: بیشتر از این از من انتظار نداشته باشید
البته به واسطه آشنایی نزدیکی که با دکتر الهام دارم ، می دانم که از بی عدالتی ها و تخلفات بسیار خون دل می خورد و به همین علت هم از او انتظار داشتم که بدون محافظه کاری واکنش مناسبی نشان دهد که اینگونه نشد
در جای دیگری از این کنفرانس خبری هم وقتی باز سخن از مبارزه با مفاسد اقتصادی به میان آمد، با صدایی متوسط که فقط اطرافیانم می شنیدند، به طعنه گفتم: “مبارزه با مفاسد کجا بود” و از آنجایی که در صندلی دوم نشسته بودم، الهام صدایم را شنید و جمله اعتراضی من را پشت میکروفن تکرار کرد که باعث خنده خبرنگاران شد
دوست داشتم همه آنها گریه می کردند … به حال مبارزه با مفاسد … به حال دستگاه قضایی … به حال دانشجویان مظلوم و عدالتخواه … به حال مستضعفان پی پناه؛ همانهایی که امام گفته بود صاحبان انقلاب هستند … دلم می خواست خبرنگاران حداقل به حال خودشان گریه می کردند؛ چون اطلاع دارم که برای بسیاری از آنها دستگیری و حکم جلب برای چند دانشجوی عدالتخواه شهرستانی بخاطر اعتراض به مفاسد اقتصادی، اصلا مهم نیست … و شاید برایشان اصلا اولویت نداشته باشد که داد مظلومی را از ظالمی بستانند
بازی های سیاسی برای دوستان بیشتر اولویت دارد . فرقی نمی کند؛ تخریب دولت یا دفاع کورکورانه از دولت و دعواهای زرگری که حلوای خیرات شده بین آن نصیب مستکبرین می شود به هر حال .. همانها که حضرت روح الله آنان را مرفهین بی درد می نامید و رهبری آنان را زالوصفت لقب داد
از آنجا که دوستان اسلام نابی ام به مساله واقفند و دفاع از دانشجویان مظلوم را آغاز کرده و از اهداف نابشان یعنی مبارزه با بی عدالتی عقب نشینی نکرده اند، جای قلم فرسایی من نیست و البته باز هم فعلا نمیخواهم مستقیما وارد مقولات قوه قضائیه وپاسخ ادعاهای برخی مسئولان این دستگاه شوم که در این رابطه یک سینه سخن داریم
تا کنون در مقاطع مختلف اعتراضات عدالتخواهانه ای به روند نامناسب مبارزه با فقرو فساد و تبعیض انجام شده و این به خاطر برخی ظلمهایی بوده است که بر مستضعفین روا شده است اما خواستم هشدار داده باشم که مراعات و صبر هم حد و اندازه دارد و اگر دستگاه قضایی نخواهد در همین مدت باقی مانده از صدارت آقای هاشمی شاهرودی خود را اصلاح کند، فرزندان اسلام نابی حضرت روح الله مجبور به استفاده از پتانسیل های مسکوت مانده خود خواهند شد …
* ۱۹ فعال دانشجویی در شیراز به دادگاه احضار شدند
* اصل ماجرای فساد اقتصادی در شیراز که موجب اعتراض دانشجویان عدالتخواه شد
* گزارش تصویری از تجمع دانشجویان شیراز در اعتراض به صدور حکم جلب برای همکلاسی های عدالتخواهشان
———————————–
منبع: خبرنگار مسلمان
سید جمال، که در بابعالی زندانی بود، آخرین نامه خود را از زندان بابعالی اسلامبول به هم مسلکهای ایرانی خود مینویسد:
دوست عزیز! من در موقعی این نامه را به دوست عزیز خود مینویسم که در محبس محبوس و از ملاقات دوستان خود محرومم. نه انتظار نجات دارم و نه امید حیات، نه از گرفتاری متألم و نه از کشتهشدن متوحش. خوشم بر این حبس و خوشم بر این کشتهشدن. جسم برای آزادی نوع، کشته میشوم، برای زندگی قوم. ولی افسوس میخورم از اینکه کشتههای خود را ندرویدم، به آرزویی که داشتم کاملاً نائل نگردیدم. شمشیر شقاوت نگذاشت بیداری ملل مشرق را ببینم، دست جهالت فرصت نداد صدای آزادی را از حلقوم امم مشرق بشنوم. ای کاش من تمام تخم افکار خود را در مزرعه مستعد افکار ملت کاشته بودم. چه خوش بود تخمهای بارور و مفید خود را در زمین شورهزار سلطنت فاسد نمینمودم. آنچه در آن مزرعه کاشتم، به نمو رسید. هرچه در این زمین کویر غرس نمودم فاسد گردید. در این مدت، هیچیک از تکالیف خیرخواهانه من، به گوش سلاطین مشرق فرو نرفت. همه را شهوت و جهالت مانع از قبول گشت. امیدواریها به ایرانم بودٰ، اجر زحماتم را به فراش غضب حواله کردند. با هزاران وعد و وعید، به ترکیه احضارم کردند، این نوع مغلول و مقهورم نمودند. غافل از اینکه انعدام صاحب نیت اسباب انعدام نیت نمیشود. صفحه روزگار، حرف حق را ضبط میکند.
باری من از دوست گرامی خود، خواهشمندم این آخرین نامه را به نظر دوستان عزیز و هم مسلکهای ایرانی من برسانید و زبانی به آنها بگویید: شما که میوه رسیده ایران هستید و برای بیداری ایرانی دامن همت به کمر زده اید، از حبس و قتال نترسید، از جهالت ایرانی خسته نشوید، از حرکات مذبوحانه سلاطین متوحش نگردید. با نهایت سرعت بکوشید با کمال چالاکی کوشش کنید، طبیعت با شما یار است و خالق طبیعت مددکار .
سیل تجدد به سرعت به طرف مشرق جاری است. بنیاد حکومت مطلقه منعدمشدنی است . شماها تا میتوانید در خرابی اساس حکومت مطلقه بکوشبد، نه به قلع و قمع اشخاص. شما تا قوه دارید در نسخ عاداتی که میانه سعادت و ایرانی سد سدید گردیده کوشش نمایید، نه در نیستی صاحبان عادات. هرگاه بخواهید اشخاص را مانع شوید وقت شما تلف میگردد. اگر بخواهید به صاحب عادت سعی کنید، باز آن عادت، دیگران را بر خود جلب میکند . سعی کنید موانعی را که میانه الفت شما و سایر ملل واقع شده رفع نمایید. گول عوام فریبان را نخورید.