«آزادى تفکر، قلم و بیان»، نه یک شعار تبلیغاتى بلکه از اهداف اصلى انقلاب اسلامى است
چند روز پیش خبرنگار باشگاه خبرنگاران جوان تماس گرفت و درباره موضوع راهکارها برای جلوگیری از نفوذ اندیشههای غربی سئوال کرد. این موضوع با سخنان اخیر رئیس دستگاه قضا دوباره طرح شده بود که پیشفرضهای علوم انسانی غربی را مخالف اسلام دانسته بود.
سئوال تازهای نبود، اما انگار که جرقهای در ذهنم زده باشند یادم به این نامهها و پاسخها افتاد. هشت سال پیش جمعی از فضلای حوزهی علمیه در نامهای به رهبری، بر تشکیل کرسیهای آزاد علمی تاکید کرده بودند.
میان این اسامی نام صادق آملی لاریجانی هم دیده میشود. علیرضا اعرافی، حسن رحیمپور ازغدی، صادق لاریجانی، رسول جعفریان، محمدسروش محلاتی، جواد محدثی، محسن قمی، حمید پارسانیا، سیدعباس صالحی، عبدالرضا ایزدپناه و محمدتقی سبحانی کسانی بودند که این نامه را نوشته بودند.
متن بسیار مهم و کلیدییی است و راهبردهای اساسی که رهبری در پاسخ به آن نوشتهاند. این متن را باید بارها خواند و خواند. و البته و صد البته مبنای عمل قرار داد.
بخشی از نامه جمعی از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علمیه
– سخنان مکرر حضرتعالى و بهویژه بیانات ارزشمند شما در دیدار اعضای محترم انجمن قلم (مورخه ۸۱,۱۱,۸) در تشویق به نهضت علمی و آزاداندیشی، یک فراخوان تاریخی است که اگر به درستی از سوی نخبگان و متصدیان فرهنگ کشور، درک و تعقیب گردد، نقطهی عطفی در حیات انقلاب بوده و اگر بیپاسخ بماند، علامت سؤال و تعجب بر رفتار همگان است.
امام راحل (قدس سره) بارها از ضرورت تحول هدایت شده در حوزه و دانشگاه، سخن گفتند. مصلحانی چون شهید مطهری و شهید بهشتی نیز در این راه سرمایهگذاری کردند و شخص حضرتعالی از سالهای پیش از انقلاب تا هماکنون، بارها و بارها تحول حساب شده در حوزه، اجتهاد دینی و نواندیشی علمی، جنبش نرمافزاری برای تولید انبوه علم در حوزه و دانشگاه را جزء آرمانهای اصلی انقلاب دانستهاید و بارها به آزاداندیشی توأم با انضباط و گفتگوی توأم با اخلاق، دعوت کردهاید.
– تنها راه پیش پای ما، ارتقای کمیت و کیفیت در تولید فکر و علم در حوزه و دانشگاه است و تا وقتی که «تولید» بر ترجمه و تکرار و نیز «اجتهاد» بر تقلید، فزونی نیابد، سیر جوامع اسلامی همچنان قهقرائی خواهد ماند و امت اسلام و ملت ایران علیرغم همهی فداکاریها در صحنهی تمدن، فرودست خواهند بود.
– از عوامل اصلی زمینهساز برای تولید «علم و نظریه» و نهضت نرمافزاری، همانا سالمسازی گفتگوها و سپس تضمین بقای این فضای سالم و علمی برای مباحثه و گفتگوست؛ زیرا آنگاه که تعادل در کار نباشد، جامعهی علمی و فرهنگی ما در نوسان بین «سکوت» و «هرزهگوئی» خواهد پژمرد. حوزه و دانشگاه برای رشد، به فضائی دور از افراط و تفریط نیازمندند که در آن، از سوءظن و بدبینی و ضیق صدر و از کفرگوئی و بیادبی و حریمشکنی، خبری نباشد؛ فضائی باز و اسلامی که در آن نه به محض شنیدن فکر تازه، به یکدیگر تهمت و افترا بزنیم و نه تحت عنوان «نواندیشی»، مرزهای حقیقت و فضیلت را برچینیم و ترک اصول کنیم. در این فضاست که تفاوت «اصولگرائی» با «تحجر» و تفاوت «نواندیشی» با «بدعتگذاری» روشن خواهد شد. جامعهی دینی به «آزادی» بدون هرج و مرج و به «ارزشباوری» بدون قشریگری، نیاز مبرم دارد و برای مبارزه با افراط و تفریط، بهترین و شاید تنها راه حل، همانا تعریض و تضمین مسیر «تعادل» است.
– از بزرگانی چون شما که برای آزادی بمثابه یک ارزش اسلامی، سالها زندان و تبعید را تحمل کردهاند، بارها شنیدهایم که آزادی، نه تنها دادنی و گرفتنی بلکه آموختنی است. آنچه امروز ضرورت فوری دارد، همین نهادینه کردن آزادیهای فراهم آمده در جمهوری اسلامی و ترویج ادب استفاده از آن است که باید از راه نهادسازی برای گفتگوهای شفاف و مستدل در همهی قلمروهای علمی و دینی در دانشگاه و حوزه صورت گیرد؛ بهنحوی که صریحاً تحتالحمایهی نظام باشد و فرهنگ «مناظره و اجتهاد و تولید نظریه» را حمایت و هدایت و بلکه تشویق کند.
– بیشک فرهنگ «تولید علم»، یک فرهنگ ریشهدار اسلامی است که به جامعهی دینی بالندهتر و حکومت دینی پیشروتر خواهد انجامید و روشن است که اگر فضای علمی، نهادینه نشود، ما هرگز تولید نرمافزار علمی و دینی به قدر لازم نخواهیم داشت و بدون این نرمافزار، تداوم «حکومت دینی» در عصر تراکم نرمافزارهای غیردینی و ضددینی، بسیار مشکل و احیاناً صوری خواهد شد. «مناظره و نظریهپردازی» در چارچوب محکمات اسلام و با رعایت اخلاق و منطق علمی، یک ارزش دیرینه در فرهنگ اسلام و یک روال جاری در حوزههای علمیه بوده است و تاریخ فقه، اصول، کلام، تفسیر و فلسفه و سایر معارف دینی ما اعم از عقلی و نقلی، سرشار از «مناظره و نظریهپردازی» است و اصولاً مفاخر علمی حوزه، همواره با نقد نظریات دیگران، زمینهی رشد و شکوفایی یافتهاند.
* * * * *
پاسخ رهبر معظم انقلاب اسلامی
به نامه جمعى از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علمیه
در مورد کرسیهای نظریهپردازی
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
فرزندان و برادران عزیز
با همه مضمون نامه شما موافقم و از شما و همفکرانتان در حوزه و دانشگاه مىخواهم که این ایدهها را تا لحظه عملىشدن و ثمر دادن، هر چند دراز مدت، تعقیب کنید. نه مأیوس و نه شتابزده، اما باید این راه را که راه شکوفائى و خلاقیت است به هر قیمت پیمود. این انقلاب باید بماند و برنامه تاریخى و جهانى خویش را به بار نشاند و همین که این عزم و بیدارى و خودآگاهى در نسل دوم حوزه و دانشگاه نیز بیدار شده است، همین که این نسل از افراط و تفریط، رنج مىبرد و راه ترقى و تکامل را نه در «جمود و تحجر» و نه در «خودباختگى و تقلید»، بلکه در نشاط اجتهادى و تولید فکر علمى و دینى مىداند و مىخواهد که شجاعت نظریه پردازى و مناظره در ضمن وفادارى به اصول و اخلاق و منطق در حوزه و دانشگاه، بیدار شود و اراده کرده است که سؤالات و شبهات را بىپاسخ نگذارد، خود، فى نفسه یک پیروزى و دستاورد است و باید آن را گرامى داشت و آنگاه که نخبگان ما نقطه تعادل میان «هرج و مرج» و «دیکتاتورى» را شناسائى و تثبیت کنند، دوران جدید آغاز شده است. آرى، نباید از «آزادى» ترسید و از «مناظره» گریخت و «نقد و انتقاد» را به کالاى قاچاق و یا امرى تشریفاتى، تبدیل کرد چنانچه نباید بجاى مناظره، به «جدال و مراء»، گرفتار آمد و بجاى آزادى، به دام هتاکى و مسئولیت گریزى لغزید. آن روز که سهم «آزادى»، سهم «اخلاق» و سهم «منطق»، همه یکجا و در کنار یکدیگر اداء شود، آغاز روند خلاقیت علمى و تفکر بالنده دینى در این جامعه است و کلید جنبش «تولید نرم افزار علمى و دینى» در کلیه علوم و معارف دانشگاهى و حوزوى زده شده است. بىشک آزادیخواهى و مطالبه فرصتى براى اندیشیدن و براى بیان اندیشه توأم با رعایت «ادب استفاده از آزادى»، یک مطالبه اسلامى است و «آزادى تفکر، قلم و بیان»، نه یک شعار تبلیغاتى بلکه از اهداف اصلى انقلاب اسلامى است. من عمیقاً متأسفم که برخى میان مرداب «سکوت و جمود» با گرداب «هرزه گوئى و کفرگوئى»، طریق سومى نمىشناسند و گمان مىکنند که براى پرهیز از هر یک از این دو، باید به دام دیگرى افتاد. حال آنکه انقلاب اسلامى آمد تا هم «فرهنگ خفقان و سرجنبانیدن و جمود» و هم «فرهنگ آزادى بىمهار و خودخواهانه غربى» را نقد و اصلاح کند و فضائى بسازد که در آن، «آزادى بیان»، مقید به «منطق و اخلاق و حقوق معنوى و مادى دیگران» و نه به هیچ چیز دیگرى، تبدیل به فرهنگ اجتماعى و حکومتى گردد و حریت و تعادل و عقلانیت و انصاف، سکه رائج شود تا همه اندیشهها در همه حوزهها فعال و برانگیخته گردند و «زاد و ولد فرهنگى» که به تعبیر روایات پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت ایشان (علیهمالسّلام)، محصول «تضارب آراء و عقول» است، عادت ثانوى نخبگان و اندیشهوران گردد. بویژه که فرهنگ اسلامى و تمدن اسلامى همواره در مصاف با معضلات جدید و نیز در چالش با مکاتب و تمدنهاى دیگر، شکفته است و پاسخ به شبهه نیز بدون شناخت شبهه، ناممکن است. اما متأسفانه گروهى بدنبال سیاست زدگى و گروهى بدنبال سیاست زدائى، دائماً تبدیل فضاى فرهنگى کشور را به سکوت مرداب گونه یا تلاطم گرداب وار، مىخواهند تا در این بلبشو، فقط صاحبان قدرت و ثروت و تریبون، بتوانند تأثیرگذار و جریان ساز باشند و سطح تفکر اجتماعى را پائین آورده و همه فرصت ملى را هدر دهند و اعصاب ملت را بفرسایند و درگیرىهاى غلط و منحط قبیله اى یا فرهنگ فاسد بیگانه را رواج دهند و در نتیجه صاحبان خرد و احساس، ساکت و مسکوت بمانند و صاحبدلان و خردمندان، برکنار و در حاشیه مانده و منزوى، خسته و فراموش شوند. در چنین فضائى، جامعه به جلو نخواهد رفت و دعواها، تکرارى و ثابت و سطحى و نازل مىگردد، هیچ فکرى تولید و حرف تازه اى گفته نمىشود، عدهاى مدام خود را تکرار مىکنند و عدهاى دیگر تنها غرب را ترجمه مىکنند و جامعه و حکومت نیز که تابع نخبگان خویش اند، دچار انفعال و عقبگرد مىشوند. چنانچه در نامه خود توجه کردهاید، براى بیدار کردن عقل جمعى، چاره اى جز مشاوره و مناظره نیست و بدون فضاى انتقادى سالم و بدون آزادى بیان و گفتگوى آزاد با «حمایت حکومت اسلامى»و «هدایت علماء و صاحبنظران»، تولید علم و اندیشه دینى و در نتیجه، تمدن سازى و جامعه پردازى، ناممکن یا بسیار مشکل خواهد بود. براى علاج بیمارىها و هتاکىها و مهار هرج و مرج فرهنگى نیز بهترین راه، همین است که آزادى بیان در چارچوب قانون و تولید نظریه در چارچوب اسلام، حمایت و نهادینه شود. بنظر مىرسد که هر سه روش پیشنهادى شما یعنى تشکیل ۱) «کرسىهاى نظریهپردازى» ۲) «کرسىهاى پاسخ به سؤالات و شبهات» و ۳) «کرسىهاى نقد و مناظره»، روشهائى عملى و معقول باشند و خوب است که حمایت و مدیریت شوند بنحوى که هر چه بیشتر، مجال علم، گسترش یافته و فضا بر دکانداران و فریبکاران و راهزنان راه علم و دین، تنگتر شود.
باید «تولید نظریه و فکر»، تبدیل به یک ارزش عمومى در حوزه و دانشگاه شود و در قلمروهاى گوناگون عقل نظرى و عملى، از نظریهسازان، تقدیر بعمل آید و به نوآوران، جایزه داده شود و سخنانشان شنیده شود تا دیگران نیز به خلاقیت و اجتهاد، تشویق شوند. باید ایدهها در چارچوب منطق و اخلاق و در جهت رشد اسلامى با یکدیگر رقابت کنند و مصاف دهند تا جهان اسلام، اعاده هویت و عزت کند و ملت ایران به رتبه اى جهانى که استحقاق آن را دارد بار دیگر دست یابد.
من بر پیشنهاد شما مىافزایم که این ایده چه در قالب «مناظرههاى قانونمند و توأم با امکان داورى» و با حضور «هیئت داورى علمى» و چه در قالب تمهید «فرصت براى نظریهسازان» و سپس «نقد و بررسى» ایده آنان توسط نخبگان فن و در محضر وجدان علمى حوزه و دانشگاه، تنها محدود به برخى قلمروهاى فکر دینى یا علوم انسانى و اجتماعى نیز نماند بلکه در کلیه علوم و رشتههاى نظرى و عملى (حتى علوم پایه و علوم کاربردى و …) و در جهت حمایت از کاشفان و مخترعان و نظریهسازان در این علوم و در فنون و صنایع نیز چنین فضائى پدید آید و البته براى آنکه ضریب «علمى بودن» این نظریات و مناظرات، پائین نیاید و پخته گوئى شود و سطح گفتگوها نازل و عوامانه و تبلیغاتى نشود، باید تمهیداتى اندیشید و قواعدى نوشت. اینجانب با چنین طرحهائى همواره موافق بودهام و از آن حمایت خواهم کرد و از شوراى محترم مدیریت حوزه علمیه قم مىخواهم تا با اطلاع و مساعدت «مراجع بزرگوار و محترم» و با همکارى و مشارکت «اساتید و محققین برجسته حوزه»، براى بالندگى بیشتر فقه و اصول و فلسفه و کلام و تفسیر و سایر موضوعات تحقیق و تألیف دینى، و نیز فعال کردن «نهضت پاسخ به سؤالات نظرى و عملى جامعه»، تدارک چنین فرصتى را ببینند. از شوراى محترم انقلاب فرهنگى و بویژه ریاست محترم آن نیز مىخواهم که این ایده را در اولویت دستور کار شورا براى رشد کلیه علوم دانشگاهى و نقد متون ترجمه اى و آغاز «دوران خلاقیت و تولید» در عرصه علوم و فنون و صنایع و بویژه رشتههاى علوم انسانى و نیز معارف اسلامى قرار دهند تا زمینه براى اینکار بزرگ بتدریج فراهم گردد و دانشگاههاى ما بار دیگر در صف مقدم تمدن سازى اسلامى و رشد علوم و تولید فناورى و فرهنگ، قرار گیرند. بىشک هر دو نهاد از طرحهاى پیشنهادى فضلاء دانشگاهى و حوزوى و از جمله طرح شما، استفاده خواهند کرد تا با رعایت همه جوانب مسأله، جنبش «پاسخ به سؤالات»، «مناظرات علمى» و «نظریه پردازى روشمند» را در کلیه قلمروهاى علمى حوزه و دانشگاه، نهادینه و تشویق کنند. امیدوارم که مراحل اجراء این ایده، دچار فرسایش ادارى نشده و تا پیش از بیست و پنجمین سالگرد انقلاب، نخستین ثمرات مهم آن آشکار شده باشد. واللَّه المستعان.
والسّلام علیکم و رحمهاللَّه
۱۶/۱۱/۱۳۸۱
از حرف تا عمل فاصله بسیار هست. اگر قرار بر تشکیل چنین جمعی باشه پس باید افراد با افکار مختلف رو هم جمع کنیم و الا که نمیشه.
از ۳۰ سال پیش تا همین الان هیچ کس حاضر نشده با بابای ها و وهابی ها چند تا مناظره درست حسابی تو تلویزیون و یا رادیو برگزار کنه و این مشکل رو برای همیشه حل کنه.
فعلا برای هر کسی که بخواد آزاد فکر کنه همه چیز به زندان ختم میشه
سلام
احسنت
کار قشنگی بود
توی گودرم شیر کردمش
خدا توفیق عمل بدهد
التماس دعا
خیلی جالب بود واسم مخصوصا تاریخ نگارش که در زمان درگیری های به مراتب بالای بین دو حوزه دانشگاه و حوزه بود.
اگه تاریخ نداشت فکر می کردم در این زمان نوشته شده, چون حرکتی اساسی در این زمینه دیده نشده و این سخنان فقط در حد همین مکاتبات باقی مونده…
به نظرم همین بازخوانی و انتشارات به جای این دست سخنان باعث ایجاد مولدهایی برای به تحقق رسیدن آرمان های ذکر شده در نامه و پاسخ آن میتونه باشه.
با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات در ماه مهمانی خدا و نزول برکت
دو مطلب را با اجازه از نویسنده بلاگ میخواهم ذکر کنم:
۱٫شما را به خدا ما را از دعای خیر خود هنگام سحر و افطار محروم ننمایید
۲٫به این حقیر نو پا در پیدا کردن را یاری نمایید و دستگیری کنید از من با سر زدن و نظر دادن درباره بلاگ من تا نظراتتان چراغ راه من باشد به امید پیروزی اسلام عزیز این هم آدرس بلاگ من قدومتان بر چشمانم http://islamicrap.blogfa.com
با تشکر
موسیقیدان مسلمان
سلام .غم دنیای دنی چند خوری باده بخور حیف باشد دل دانا که مشوش باشد. مقالات حقوقی شما را به مناسبت دیده ام و قابل استفاده بود .انشالله همیشه موفق باشی آقا صالح گل
سلام!
عرض ارادت و رفاقت؛
حاجی ما کوچیک شمائیم. ملال از شما دور باد. مشتاق دیدار!