بایگانی برچسب‌ها ‌

عاشورای سرخ – عاشورای سبز

جمعه 10 دسامبر 2010

ashura

عاشورای سال گذشته، عاشورای تاریخی‌یی بود. چه از سوی آنان که حرمت شکستند و با آشوب و آتش زدن و دست و پایکوبی راه یزید را ادامه دادند و چه از طرف آنهایی که پاسخی در خور ِ این همه توهین و حرمت شکنی در نه دی به آنها دادند. و این همچنان برای آنها که در قبال این فضا سکوت کردند و هیچ نگفتند تاریخی است.

این مقدمه بود تا برای تان بگویم که این روزها در اینترنت چه خبر است!

در فرندفید این روزها آشوب است. اگر شما هم در این شبکه اجتماعی حاضر باشید هجوم یزیدیان را دیده اید که می آیند و حرمت می شکنند و فحش می دهند و به امام حسین توهین می کنند و آنچه لایق خودشان است به اهل بیت می گویند. اتاقی را درست کرده اند برای جشن های عاشورایی‌شان…

آنهایی که دلشان به عشق حسین سالها تپیده است، این روزها ناراحتند که چرا بعضی افرادی که ادعای مذهبی بودن دارند در برابر این رفتار مستهجن و غیراخلاقی سکوت کرده اند و هیچ نمی گویند. آنها که دغدغه شان دفاع از اسلام حقیقی و رحمانی است و به دنبال حفظ حریم مرجعیت ِ خودشاخته شان هستند، چرا در برابر این موج لب دوخته اند و تنها تماشاگرند.

یک کلام هم به آنهایی که هنوز خود را سبز می دانند…

من اصلاً نمی پذیرم که این حوادث مانند سال گذشته است و شما صحنه را غبار گرفته می بینید و خود را محق می دانید. سال گذشته حمله به هیئات حسینی را ندیدید، سنگ پرانی به سمت عزاداران حسینی را ندیدید. و این بار حمله به نام حسین را نمی بینید. این بار تنها دعوا بر سر سیاست نیست. دعوا بر سر حسین ابن علی است. دعوا بر سر اخلاق است. سکوت این باره شما چه معنی می دهد؟

تنها می توانم اشک بریزم و این ها را به امام زمان تسلیت بگویم… آقا ما را ببخش که هیچ نکردیم و این همه به شما و اجداد طاهرینتان توهین شد… آجرک الله یابن رسول الله…

-«یریدون أن یطفئوا نور الله بأفواههم والله متم نوره ولو کره الکافرون»-

صدق الله العلی العظیم


عاشورا در حوزه بسیج ۱۱۷ نینوا تکرار شد

جمعه 26 نوامبر 2010

1ramin-ramezani

1ramin-ramezanee

الف- با جمعی از فعالان سایبری برنامه ثابت گذاشته بودیم که برویم خانه کسانی که به طور رسمی به خانواده‌هایشان گفته بودند فرزندتان شهید است؛ با آنها حرف بزنیم و حرفشان را بشنویم. در یکی از شب‌ها قرار گذاشتیم برویم منزل خانواده رامین رمضانی. می دانستیم که خانواده‌اش تا حدودی سبز هستند. اما قرار بر شنیدن حرف‌هایشان شد.

پدر رامین می‌گفت: تیر با اسلحه‌های بسیج شلیک نشده است. کالیبر متفاوتی دارد. تیر به صورت مستقیم شلیک شده که اگر مربوط به درگیری های جلوی حوزه ۱۱۷ نینوا باشد، باید از بالا تیر وارد شود و از پائین تر خارج شود.

و البته پدر رامین تاکید می‌کرد که فرزندش برای دیدار یکی از اقوام به منطقه میدان آزادی رفته بود و می‌خواسته از مرخصی سربازی اش برای صله ارحام استفاده کند…

ب- فیلم‌های حمله به پایگاه بسیج خیلی متنوع است. تصاویر هم همین طور. درست درک نمی‌کردم چطور آن اتفاقات افتاده است. اما به لطف یکی از دوستان امروز رفته بودم آن حوزه بسیج را دیدم. البته ظاهر ساختمان عوض شده است. دیوارها بلند تر شده اند و خبری از آن در قدمی نبود. البته همان موقع هم معلوم بود که آن در در برابر هجوم روز ۲۵ خرداد چندان سالم نمی‌ماند. نمای ساختمان و حفاظ ها قوی تر شده اند و دوربین برای کنترل ترددها در حوالی بسیج تعبیه شده است. اما هنوز آثاری از درگیری ها در درون ساختمان وجود دارد.

ج- برخورد ها در مقابل حوزه بسیج چند بخش دارد. مرحله اول همان فیلم هایی است که تابلوی بسیج به آتش کشیده شده و همزمان با صدای شلیک افراد متواری می شوند. بعد فهمیدم که اینها همه گلوله مشقی بوده است و فرمانده اجازه استفاده از گلوله جنگی را نداده بود. از بیرون هم عده ای شایع می کنند که افراد کشته شده اند. اما این حیله زود لو می رود که بسیجی ها قصد شلیک ندارند. مهاجمان جری تر می شوند.

کوکتولمولوتوف ها به سمت بسیج پرتاب می شود. یه دستگاه هایلوکس و یک خودرو تویوتا در حیاط آتش می گیرند. شیشه های طبقه دوم شکسته شده و آتش به درون ساختمان وارد می شود. از صدای شلیک گلوله های مشقی برای ایجاد وحشت استفاده می شود.

فرمانده با بلندگوی دستی بر فراز ساختمان هشدار می دهد که این منطقه نظامی است و کسی حق ندارد به آن تعرض کند. و این گونه مهاجمین را به آرامش می خواند. اما در همین حال به سمت بلدگوی دستی ِ فرمانده تیراندازی می شود. سنگهایی که در پشت بام به سمت بسیج پرتاب می شد را مدافعان پایگاه به سمت مهاجمان باز پرت می کنند. قصد درگیری وجود ندارد.

د- روبروی ساختمان بسیج یک مهد کودک است که مادر و دختری که در مهد کودکی کمی آنسوتر کار می کردند، از آن حوالی عبور می کردند مورد تعرض مهاجمان و اوباش سبز قرار می گیرند. آنها به سمت مهدکودک پناه می برند. اما اوباش با چاقو به آنها حمله می کنند. آن زن با دخترش به مهد پناهنده می شود. آنها به سوی مهد تیراندازی می کنند… مهدکودک هم از آتش کین آنها در امان نماند و در آتش سوخت… شهیدان سرور برومند ۵۸ ساله و فاطمه رجب پور ۳۸ سال…

هـ- نیروهای بسیجی دو دسته شده بودند. گروهی بر روی پشت بام بودند و گروهی در زیرزمین (محل نگهداری اسلحه) یکی از بسیجیان که پشت بام مستقر بوده تیر می‌خورد و از ناحیه پا مجروح می‌شود. او را دیروز دیدم. هنوز پایش لنگ می‌د. اما بقیه مقاومت می‌کنند. مهاجمان روی دیوار می‌آیند و نرده های روی دیوار را می‌کنند. جرثقیل یکی از خانه های نیمساز همسایه هم در آتش حقد و کینه اوباش می‌سوزد. جمعی از مهاجمین وارد حیاط می شوند و برخی سعی می کنند تا از طریق حفاظ پنجره‌ها خود را به پشت‌بام برسانند.

صدای تیراندازی از زیر زمین به گوش می‌رسد. مدافعان پایگاه به سقف زیرزمین بسیج شلیک می کنند. تا ایجاد رعب کنند. سقف زیر زمین هنوز سوراخ سوراخ است. اما تیرهای هوایی اثری ندارند.

گلوله‌ها جنگی می‎شود؛ دستور از طرف مافوق صادر می‌شود که هرطور شده از پایگاه حفاظت کنید، حتی اگر لازم است جان‎تان را از دست بدهید! باید از اسناد و اسلحه ها حفاظت کنید. البته دیگر همه اسناد و بایگانی بسیج در آتش سوخته بود. اما بسیجیان درون پایگاه به سمت افرادی که وارد حیاط شده‌اند تیراندازی می‌کنند.

حمله به بسیج نینوا

و- هفت نفر کشته می شوند اما حوزه ۱۱۷ سقوط نمی‌کند. صحنه‌ی کربلا در حوزه بسیج نینوا تکرار می شود. اما این بار ۲۹ نفر حسین وار مقاومت کردند و بر منافقان پیروز شدند. فرمانده پایگاه در مصاحبه با جوان گفته بود: «در این مقاومت چند ساعته بچه‌های حوزه با سردادن شعار الله اکبر و خواندن زیارت عاشورا و دعای توسل دل‌گرم می‌شدند و از ادعیه نیرو می‌گرفتند. در ساعت ۲۲:۳۰ دقیقه مجددا تعدادی از ماموران یگان ویژه و بسیجیان به کمک ما آمدند و بالاخره ما توانستیم از این مهلکه نجات پیدا کنیم و به تدریج جمعیت پراکنده شد.»

_____

مرتبط: گزارش لحظه به لحظه از یورش به حوزه ۱۱۷


تهران که کوفه نیست، علی را صدا کنید! / محمدصادق شهبازی

جمعه 19 فوریه 2010

محمدصادق شهبازی، دوست گرامی‌یی است. از علم و تئوری بار گرانی بر دوش دارد و از آن بیشتر دغدغه‌های ارزشی و انقلابی و اسلامی اوست. نام او بیشتر با سیاست عجین بوده است. شاید ندانید از شعرهایی که او می‌گوید. این شعر را برای این روزها سروده است که فتنه‌گران جولان می‌دهند در جامعه.

دادند جام زهر، به روح خدا و شد
تکرار فتنه ها و پس بدرها احد

تک تک عقب کشید سران قبیله را
تنها علی که خواند یلَان قبیله را:

«باید که تاخت سوی عدو، نیست چاره ای
آمد زمان ِجنگ و نبرد دوباره ای

اسلام ناب منتظر یاری شماست
این نصرت خداست که اندر پی شماست

باید دفاع کرد، نباید که ماند خواب
دعوا چو نیست جز سر تاویل انقلاب

خطّ امام نقشه ی راه است تا ابد
دشمن ز پیرویش زمین گیر می شود

بر پا علم کنید! که باید قیام کرد
باید که پیروی ز مسیر امام کرد

چشمان عالمی همه بر گام های ماست
صلح حسن، نه! کرب و بلا انتهای ماست

سازش درون راه خمینی فضیحت است
تنها سلاح، صبر و قیام و بصیرت است

با غیظ و خشم، ضد خمینی و انقلاب
تجهیز کرده اند، در این ره، سکون میاب!

مهدی بیین که بیرق، از کف نداده ایم
تا آخرین نفس همگی ایستاده ایم»

در نغمه اش، صلای جماران نهفته بود
غیرت به سان رستم دستان نهفته بود

با نعره اش سپاه عدو را شکسته بود
در عرصه ی جهاد، دمی او نخفته بود

رهبر میان معرکه و خفته لشگری!
در پشت کاخ سبز، فقط ماند، حیدری

یاران خفته، ساقی صد شوکران شدند
سردارهای خسته، سر نهروان شدند

یک گام مانده بود و ندیدیم سر به دار
ننگ رفاه و جبهه ی حق، نیست سازگار

ساکت شدند، لحظه خدمت به انقلاب
«در خرقه شان به غیر منم تحفه ای میاب»(۱)

این آخور تن است، زمین گیر می کند
مال حرام، بالاخره گیر می کند

جاه و رفاه، مرد ، سرازیر می کند
در نصرت ولیّ خدا دیر می کند

وقتی خواص رنگ عوامی گرفته اند
تهدید و کیسه ی زر ِ شامی گرفته اند

فتنه غبار زد، همه ی آشیانه را
دشمن سوار شد شتران سه ساله را

فریاد زد ولی پی عمار انقلاب
آمد ندای مردم آماده با شتاب:

«حتی اگر خواص نفهمند فتنه را
ماییم بهر راه خمینی، گره گشا

تهران که کوفه نیست علی را صدا کنید!
یاری برای رهبر درد آشنا کنید!

مستضعفان تحمّل طغیان نمی کنند
فکر دو صد، امیر پشیمان نمی کنند

اصحاب فتنه! اشعثِ قیس عمروعاص ها
آه ای شریح! مانده عذاب و تقاص ها

تا از محرم و صفر اسلام زنده است
این نسل، مثل خسته امیران، نخفته است

صدها هزار رویش نو تا شکفته است
دنیا صدای نعره ی ما را شنفته است

«سید علیّ خامنه ای یاور توایم
خیبر شکن شویم که ما حیدر توایم»

«اسلام ناب بیمه شد از شور ناب ما»
شد بیمه از حضور شما انقلاب ما

پی شد جمل، معاویه ها لیک، مانده اند
صدها امیر بسته به دنیا نشسته اند

بیدار باش! جنگ به پایان نیامدست
پایان عمر دشمن قرآن نیامدست

هرگز طمع به کسب غنائم نگیردت
ورنه غرور فتح به مستی کشاندت

بیدار باش تنگه بگیریم در احد
دشمن کمین نشسته، بگرداند آن چه شد

بیدار! عمروعاص به پاتک نشسته است
زخمی تر است، چون که ابهّت شکسته است

تا قلّه غیر چند قدم، ره نمانده است
در بین راه، فتنه ی دیگر نهفته است

میزان رهروی ز ولایت، صلاح ماست
صبر و قیام و نور بصیرت، سلاح ماست

با خون وضو کنیم و بنوشیم از طهور
از انقلاب، راه بگیریم تا ظهور

صادق بیا و دعبل این قوم خسته باش
اندر پی وصال رفیقان رفته باش

راه علی و پیر جماران همین ره است
تنها مسیر شهر شهیدان همین ره است

(۱) تضمینی از شعر امام خمینی: این جاهلان که دعوی ارشاد می کنند/ در خرقه شان به غیر منم تحفه ای میاب


دشمنی داریم که…

چهارشنبه 17 فوریه 2010

doshmane asli

دشمنی داریم که هروقت ما پیروزی به دست بیاوریم و شادی کنیم، می‌خواهد آن را در کام ما تلخ کند. اگر فرصتی به دست آوریم، دشمن می‌خواهد آن را به تهدید بدل کند.

‌ ‌

پیامکی با این مضمون برایم ارسال شده است که رهبری گفته‌اند مواظب باشید که دشمن مجدداً از این فرصت بعد از بیست و دو بهمن استفاده نکند که بخواهد باز شادی پیروزی بر فتنه را به کام ملت تلخ کند.
فارغ از صحت و سقم این جمله نکته‌ی مهمی در این میان وجود دارد که دشمن طی هشت ماه اخیر هر بهانه‌ای را که می‌توانست به شادی و بروز قدرت مردمی باشد به تهدید و ناراحتی مردم بدل کند. انتخاباتی را که ملت با رکوردی بالا به حمایت از نظام اسلامی برگزار کرده بودند، به درگیری و آشوب و اغتشاش بدل کردند. راهپیمایی روز قدس را که نماد ارزش‌ها و اهداف بین‌المللی انقلاب اسلامی بود، به صحنه مقابله با اندیشه‌های امام بدل کرد و سعی در مهار این انقلاب کرد.

‌ ‌

کاملاً واضح است که چنین دشمنی نمی‌خواهد آسودگی و آرامش در کشور برقرار باشد. و منافع دشمنان این کشور از همین طریق تأمین می‌شود. در موضوع هسته‌ای هم خیانت‌های همین افراد بود که باعث شد تا دولت‌های خارجی طمع دوباره به سرشان بزند و گام‌های دیگری را برای محروم‌کردن ایران از حقوق مسلم‌شان بردارند.

‌‌‌

اکنون هم در شرایط مشابهی هستیم. ملت تو دهنی جدی به فتنه‌گران داده است، چه در بیست و دوم بهمن و چه نه دی. اما دشمنی داریم که از دیدن این حقایق درس نمی‌گیرد و باز به دشمنی‌ش ادامه می‌دهد. عقلانیت حکم می‌کند، هرچند باید از پیروزی‌ها شد باشیم، اما نباید از این نکته غفلت کنیم که دضمن در صدد انتقام از این ملت برمی‌آید.

‌‌ ‌

از همین رو لازم است با دقت و شدت راه رفته را ادامه دهیم و تا خشکاندن ریشه‌های فتنه از پا ننشینیم. چنان چه امام خمینی گفته است: « همیشه با بصیرت و چشمانی باز به دشمنان خیره شوید و آنان را آرام مگذارید که اگر آنها را آرام بگذارید، لحظه‌ای آرامتان نمی‌گذارند.»


آتش به ریشتان به عباتان به شالتان/ احسان کاوه

پنج‌شنبه 31 دسامبر 2009

چندیست از وقاحت وهم و خیالتان
گوش فلک کر است ازین قیل و قالتان

افکنده اید فتنه و آشوب، شرمتان
آشفته باد خاطر و خواب و خیالتان

خون موج می زند که عزا در عزاست این
اسفندِ قلب ماست به روی ذغالتان

قرآن به دوش و دشمن الله اکبرید
آتش به ریشتان به عباتان به شالتان

تخم نفاق سبز و علف های هرز شد
روئیده در حرام لجنزار مالتان

“تَبت یَدا اَبی لَهَب” آید به گوش باز
سودی نبخشد اینهمه مال و منالتان

دریوزه های پُست ز دجال های پَست
تنگ است مثل سینه شیطان مجالتان

کج قامتان! به وسعت تاریخ ننگتان
کسر است بر تراز عمل فتح دالتان

خود باطلید و دور شما نیز بگذرد
ثبت است بر جریده عالم زوالتان

آن خط سرخ راست براین خط رو سیاه
قائم فرود آید و اینست فالتان

“دیگر سلاح سرد سخن کارساز نیست”
کور و کرید و شمع و بیابان مثالتان

از خط و خال خسته ام از بس که دیده ام
خاری ز خطتان و خیانت ز خالتان

خون غزل حلال و به مسلخ سپرده ام
وزن و ردیف و قافیه را با قتالتان…

احسان کاوه
١٢ محرم ١۴٣١