بایگانی برچسب‌ها ‌

بازی جدید: خاطرات هاشمی

پنج‌شنبه 3 اکتبر 2013

بازی‌های سیاسی در شبکه‌های اجتماعی هر روز حکایتی دارد. این روزها هم ژانر خاطرات هاشمی بسیار داغ شده است. آن هم از آن نوع هاشمی‌ها که هر شب خواب امام می‌بیند و هربار که امام را دیده کسی آنجا نیست و همیشه هم زیرآب حرف‌های قبلی خودش را زده است. (اگر می‌خواهید آنها را ببینید این لینک را دنبال کنید.) این یکی هم برای نمونه:


وجه مشترک همه بازی‌های شبکه‌ای که خوب هم می‌گیرند، زبان طنز است. به نظرم زبان مشترک شبکه‌های اجتماعی طنز است به خصوص از نوع تلخ و از نوع سوزن یا جوالدوز!


آن شب امام دیگری شناختم…

جمعه 28 مه 2010

imam-khomeiniزشت است که بگویم کی امام را شناختم. یادم نمی‌رود آن شب که میثم آمد دم در اتاقمان. فکر نمی‌کردم این‌قدر تاریخ مهمی برای‌م باشد. شش سال پیش بود. من هم مثل همه از امام شنیده بودم. پراکنده می‌شنیدم و می‌خواندم، اما نمی‌شناختم. من هم مثل همه امام را سانسور شده می‌شناختم. امامی که جلد ۲۱ صحیفه ربطی به او ندارد. پیرمردی که عرفانش چنان بود که مردم او را دوست داشتند و انقلاب کردند و … این‌ها همه امام بود، اما امام این نبود.

آن شب میثم برای‌م از جلد ۲۱ صحیفه خواند. مست شده بودم. انگار به خورشید خیره شده بودم. خیلی عجیب بود که تا آن روز هیچ‌کس برای من آنها را نخوانده بود… منگ شده بودم. این جملات جادویی چند روز مرا گیج کرده بود. اما بعد از این تاریخ امام دیگری می‌شناختم. امامی که تا آن روز در هیچ‌کجا ندیده بودم.

این روزها معنی خلف‌صالح را بهتر از پیش می‌فهمم. حالا می‌دانم چرا دیگران خمینی نشدند و خط خمینی کدام طرف است.

× × × × × ×

این متن لبیک بود به برادرم هابیل که مرا به بازی دعوت کرد. من هم دعوت می‌کنم از آقایان تقی دژاکام؛  سیدمحمدرضا فخری؛ سیدعلی پورطباطبایی؛ محمدمهدوی اشرف؛  ابوذر منتظرالقائم؛ مهدی علاقبند و مهدی نیکخواه که درباره امام بنویسند.

______________

پی‌نوشت: وبلاگ بازی چهارده خرداد