تاملاتی درباره تحقق انقلاب اسلامی در فضای مجازی

چهارشنبه 13 آگوست 2014

فضای مجازی و انقلاب اسلامی

۱- اگر «جنگ نرم» را به عنوان یک حقیقت بدانیم، لازم است ملزومات این جنگ را هم رعایت کنیم و همان‌گونه که در «جنگ سخت» باید ابزار در اختیار داشته باشیم، برای این جنگ نیز باید ابزار متناسب اختیار کنیم. و همان‌گونه که در جنگ سخت قاعده‌اش بر ایجاد رعب و استفاده از برترین ابزارهاست در این‌جا هم باید «وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّهٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّکُمْ» را سرلوحه‌ی کار قرار دهیم و پیشرفته‌ترین‌ها را به دست آوریم.

۲- اگر انقلاب اسلامی بخواهد در فضای مجازی امتداد یابد، باید واجد شاخصه‌هایی باشد که انقلاب اسلامی در سایر شئون‌ش واجد آن است. پس اگر انقلاب اسلامی هم در علت موجده و هم در علت مبقیه به مردم انقلابی و مسلمان وابسته است، در اینجا هم حضور مردم اصل است. و کناره‌گیری مردم و واسپاری همه‌ی امور به دولت خلاف تکلیف‌گرایی انقلابی-اسلامی است. و کنارگذاشتن مردم از متن فضای مجازی و حوزه تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی و عمل انقلابی، اگر خیانت نباشد، حماقت است.

۳- در انقلاب اسلامی، اصالت با محتوا و پیام انقلاب اسلامی بوده است و نه ابزار پیام‌رسانی. کما اینکه در همان زمان نوار کاست پیام‌رسان انقلاب اسلامی بوده است؛ همان نوار کاست‌هایی که شاید می‌توانستند حامل پیام ابتذال هنرمندان آن دوره‌ی طاغوتی باشند. و اندیشه‌ی اندیشه‌ورزان و رهبران جریان انقلابی (چه امام خمینی (ره) و چه رهبران میانی از بهشتی‌ها و مطهری‌ها گرفته تا شریعتی‌ها و دیگران) با نفی ابزار و غرب به عنوان امر غیرقابل تفکیک، انقلاب را پی نگرفتند. بلکه با اصلت بخشیدن به پیام اسلام، انقلابی را پی گیری کردند و که در استمرار خود فرهنگ را به سوی فرهنگ اسلامی متحول خواهد کرد. و همان‌طور که این انقلاب اصالتاً اسلامی بوده است، پس تحقق انقلاب اسلامی در فضای مجازی هم امری اصالتاً و بالضروره فرهنگی خواهد بود.

۴- اعتدال میان استقلال و آزادی از ابتکارات و فرازهای مهم قانون اساسی ماست. آنجا که در اصل ۹ می‌گوید:

«در جمهوری اسلامی ایران، آزادی و استقلال و وحدت و تمامیت اراضی کشور از یکدیگر تفکیک ناپذیرند و حفظ آنها وظیفه دولت و آحاد ملت است. هیچ فرد یا گروه یا مقامی حق ندارد به نام استفاده از آزادی، به استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی و تمامیت ارضی ایران کمترین خدشه‏ای وارد کند و هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور آزادیهای مشروع را، هر چند با وضع قوانین و مقررات، سلب کند.»

بر اساس این اصل باید نتیجه گرفت که اگر قرار است استقلال در فضای مجازی مبتنی بر نگاه انقلاب اسلامی باشد، با حذف تمام اختیارات انسانی تحقق نمی‌یابد. بنابراین اگر قرار باشد کمال انسانی تحقق یابد، جز با انتخاب مختار انسان نتیجه نخواهد گرفت. پس سلب آزادی امری خلاف اصل است و باید به موارد ضرورت اکتفا شود.

توضیح آنکه هرچند ممکن است در جزئیات بر مبنای قانون بتوان محدودیت‌هایی را اعمال کرد، اما آیا این امر در طولانی مدت باعث تضعیف اندیشه‌ورزی خواهد شد. کما اینکه شهید مطهری می‌فرمود که این شبهات باعث تقویت اسلام می‌شود و از آنها احساس خطر نمی‌کنم. از سوی دیگر می‌دانیم که اصول دین را نمی‌توان تعبدی و تقلیدی پذیرفت و باید فحص و بررسی شود و بدون تحقیق دین‌داری محقق نمی‌شود. اما چگونه این امر با ممنوعیت نشر کتب ضلال جمع می‌شود؟ به نظرم تعادل میان این دو باید برقرار شود که هم اندیشه با «استماع اقول متفاوت و پذیرش احسن آنها» تقویت می‌شود و هم دولت باید از توزیع شبهه‌ها و اتهامات غیرواقع جلوگیری کند. اما واقعاً نمی‌دانم تعادل چگونه میان آنها برقرار خواهد شد. در فضای مجازی هم انتخاب‌گری و سالم‌سازی هر دو مهم هستند، و باید میان این دو تعادل ایجاد کرد. (مطالب غیراخلاقی از این استدلال‌ها تخصصاً خارج است.)

۵- انقلاب اسلامی امری جهانی است و صدور انقلاب، ترجمان لفظی اندیشه‌ی جهانی آن است. پس انحصار ارتباطات در مرزهای جغرافیایی خلاف این اصل است. بلکه باید تلاش کرد تا همه مستضعفان عالم را با هم ارتباط داد و شبکه‌ی بزرگ آنها را سامان داد و اینترنت و شبکه‌های اجتماعی قطعاً در این مسیر تسهیل‌کننده هستند. پس باید زمینه‌های ارتباط را فراهم کرد. حتی اگر امکان بهره‌مندی همه افراد از برخی شبکه‌های اجتماعی وجود ندارد، باید این امکان را داد که افراد بر اساس نیاز یا هدف‌شان دسترسی‌های متفاوتی داشته باشند.

۶- فرهنگ‌سازی برای استفاده درست از فضای مجازی مهم است و باید آموزش سواد رسانه‌ای به همه، یکی از برنامه‌های آموزشی کشور باشد. قانون تنها در این مسیر یکی از ابزارهاست که با ایجاد مانع، جلوی برخی انحرافات و آسیب‌ها را می‌گیرد. اما همه‌ی آن نیست. کما اینکه می‌بینیم برخی قوانین چنان از سوی مردم نقض می‌شوند که شانی برای قانون نمی‌ماند. و این ابتذال قانون در بلندمدت به از میان رفتن قبح قانون‌شکنی و هنجارشکنی خواهد رسید و آسیب‌زا خواهد بود.


دیدگاه تازه‌ای بنویسید:

*